In the name of God the Beneficent the Merciful

هستن دخترایی که نگران پاک شدن ارایششون نیستن چون ارایش ندارنو  بی ارایش صورتشون زیباست

با روسرشون گنبد امامزاده درس نمیکنن 

دخترایی که یه پسر پولدارمیبینن دلشون نمیلرزه ... چون دلشون دله نه ژله

هستن دخترایی که بادیدن ماشین پسرا کف نمیکنن ... چون اینا دخترن نه دلستر

عشق براشون مقدسه ... اگه بهش دچار بشن همه کار برا عشقشون انجام میدن 

ب سلامتیه همشون...



           
پنج شنبه 18 مهر 1392برچسب:, :: 21:56
milad

در پیوند ازدواج:

قرار نیست دونفر به هم برسند

قرار است با هم به خدا برسند...



           
سه شنبه 16 مهر 1392برچسب:, :: 8:11
milad

دنیا پرازادم های خوبیست که کارهای بد انجام میدهند!!..



           
سه شنبه 16 مهر 1392برچسب:, :: 8:8
milad

در بی کسی ام گم شده بودم ...

خدارادیدم که میوه ای امید تعارف میکرد



           
سه شنبه 16 مهر 1392برچسب:, :: 8:0
milad

یه روز یه زن رشتی

بچه ای رو بدنیا میاره و تربیت میکنه که با سختی و تلاش زیاد درس میخونه شاگرد اول میشه بورسیه میگیره میره خارج

کم کم میشه بهترین جراح مغزو اعصاب دنیا

کسی که جورج دبلیو بوش رئیس جمهور سابق امریکا و گرهارد شرودر صدر اعظم المان و ابراهیم ناتلیسس خواننده محبوب ترکیه جراحیاشونو به اون میسپارن

وی در حال حاظر ریاست فدراسیون جهانی انجمن جراحان اعصاب و ریاست بیمارستان علوم عصبی هانوفر درالمان را برعهده دارد که خود بنیانگذار ان بوده است

کسی نیست جز پروفسور سمیعی که افتخاریه برای کشور ایران



           
سه شنبه 16 مهر 1392برچسب:, :: 7:47
milad

گفت: که چی هی جانباز جانباز شهید شهید!

میخاستن نرن کسی مجبورشون نکرده که!

گفتم : چرا اتفاقا مجبورشون میکرد

گفت : کی؟

گفتم : همون که تو نداریش

 گفت: من ندارم ؟! چیرو؟

گفتم : غیرت!



           
سه شنبه 9 مهر 1392برچسب:, :: 19:57
milad

 

 



           
سه شنبه 9 مهر 1392برچسب:, :: 10:0
milad

دخترک وارد بقالی شد و کاغذی به طرف بقال دراز کرد و گفت:

مامانم گفته چیزایی که تو این لیست نوشته رو بهم بدی اینم پولش

بقال کاغذو گرفت و لیست نوشته شده در کاغذ رو فراهم کرد و به دست دختر بچه داد بعد لبخندی زدو گفت:

چون دختر خوبی هستی و به حرف مامانت گوش میدی میتونی یه مشت شکلات به عنوان جایزه بگیری

ولی دختر بچه از جای خودش تکون نخورد مرد بقال که احساس کرد دختر بچه برای برداشتن شکلات خجالت میکشد به او گفت:دخترم! خجالت نکش بیا جلو خودت شکلات هاتو بردار

دخترک پاسخ داد عمو!نمیشه شما بهم بدین؟

بقال با تعجب پرسید چرا دخترم مگه چه فرقی میکنه ؟

و دخترک با خنده ای کودکانه گفتآخه مشت شما از مشت من بزرگتره!

یعنی به اندازه یه دختر بچه هم حواسمون جمع نیس که بدونیم و مطمئن باشیم مشت خدا از ما بزرگتر و درشتر هست

امام صادق (ع) در دعایی میفرماید:

ای عطا کننده خیرها ! بر محمد و آل محمد درود و رحمت فرست و به من خیر دنیا و اخرت را _ انچنان که در خور توست _ عطا نما.



           
سه شنبه 9 مهر 1392برچسب:, :: 10:0
milad

 

 
گروه اینترنتی پیام رسان | http://payam-resan.net
متن زیرتقریبا سرگذشت اکثر کسانیست که قدر عزیزترین چیز زندگیشون را نمیدونند و شاید سرگذشت تک تک ماهاست:

وقتی که تو 1 ساله بودی، اون (مادر) بهت غذا میداد و تو رو می شست و به اصطلاح تر و خشک می کرد تو هم با گریه کردن و اذیت کردن در تمام شب از اون تشکر می کردی

وقتی که تو 2 ساله بودی، اون، بهت یاد داد تا چه جوری راه بری تو هم این طوری ازش تشکر می کردی که، وقتی صدات می زد، محل نمیگذاشتی و فرار می کردی 

وقتی که 3 ساله بودی، اون، با عشق تمام غذایت را آماده می کرد تو هم با ریختن ظرف غذا، کف اتاق، ازش تشکر می کردی

وقتی 4 ساله بودی، اون برات مداد رنگی خرید تو هم، با رنگ کردن میز و دیوار ازش تشکر می کردی تا نشون بدی چقدر هنرمندی !

وقتی که 5 ساله بودی، اون لباس شیک به تنت کرد تا به تعطیلات بری تو هم، با انداختن خودت تو گِل، ازش تشکر کردی

وقتی که 6 ساله بودی، اون، تو رو تا مدرسه ات همراهی می کرد تو هم، با فریاد زدنِ : من نمی خوام برم!، ازش تشکر کردی
وقتی که 7 ساله بودی، اون، برات وسائل بازی خرید تو هم، با پرت کردن توپ به پنجره همسایه کناری، ازش تشکر کردی

وقتی که 8 ساله بودی، اون، برات بستنی میخرید تو هم، با چکوندن (بستنی) به تمام لباست، ازش تشکر میکردی

وقتی که 9 ساله بودی، اون، هزینه کلاس های اضافی تو رو پرداخت تو هم، بدون زحمت دادن به خودت برای یاد گیری ازش تشکر کردی و بجاش فقط فکر مسخره بازی بودی

وقتی که 10 ساله بودی، اون، تمام روز رو معطل تو بود و رانندگی کرد تا تو رو از تمرین فوتبال به کلاس تقویتی و از اونجا به جشن تولد دوستانت ببره تو هم، با بیرون پریدن از ماشین، بدون اینکه پشت سرت رو هم نگاه کنی ازش تشکر کردی

وقتی که 11 ساله بودی اون، تو و دوستت رو برای دیدن فیلم به سینما برد تو هم ازش خواستی که در یه ردیف دیگه بشینه و بگذاره که راحت باشین و اینجوری ازش تشکر کردی که زحمت کشیده !

وقتی که 12 ساله بودی، اون، تو رو از تماشای بعضی برنامه های تلویزیون و ماهواره بر حذر داشت تو هم، صبر کردی تا از خونه بیرون بره و کار خودت را بکنی و اینجوری ازش تشکر کردی

وقتی که 13 ساله بودی، اون، بهت پیشنهاد داد که موهاتو اصلاح کنی تو هم، اینجوری ازش تشکر کردی: تو سلیقه ای نداری، من هر جور راحتم زندگی میکنم، قیافم مثل این بچه بسیجی ها باشه خوبه !

وقتی که 14 ساله بودی، اون، هزینه اردو یک ماهه تابستانه تو رو پرداخت کرد تو هم، ازش تشکر کردی، با فراموش کردن زدن یک تلفن یا نوشتن حتی یک نامه ساده

وقتی که 15 ساله بودی، اون، از سرِ کار برمی گشت و می خواست که تو رو در آغوش بگیره و ابراز محبت کنه... تو هم با قفل کردن درب اتاقت! نمی ذاشتی که وارد اتاقت بشه و اینجوری ازش تشکر کردی که خستگیش کاملا در بره

وقتی که 16 ساله بودی، اون بهت یاد داد که چطوری ماشینش رو برونی و به تو رانندگی یاد داد تو هم هر وقت که می تونستی ماشین رو بر می داشتی و می رفتی و بعضی وقتها هم خوردش میکردی

وقتی که 17 ساله بودی، وقتیکه اون منتظر یه تماس مهم بود تمام شب رو با تلفن صحبت کردی و، اینطوری ازش تشکر کردی

وقتی که 18 ساله بودی، اون، در جشن فارغ التحصیلی دبیرستانت، از خوشحالی گریه می کرد تو هم، بخاطر این همه زحمتی که برات کشیده بود تا تموم شدن جشن، پیش مادرت نیومدی

وقتی که 19 ساله بودی، اون، شهریه دانشگاهت رو پرداخت، همچنین، تو رو تا دانشگاه رسوند و وسائلت رو هم حمل کرد تو هم با گفتن یه خداحافظِ خشک و خالی، بیرون خوابگاه ازش جدا شدی، به خاطر اینکه نمی خواستی بهت بگن بچه مامانی و اون هموم جا خشکش زد

وقتی که 20 ساله بودی، اون، ازت پرسید که، آیا شخص خاصی(به عنوان همسر) مد نظرت هست؟ تو هم، ازش تشکر کردی با گفتنِ: به تو ربطی نداره من خودم واسه زندگیم بلدم تصمیم بگیرم

وقتی که 21 ساله بودی، اون، بهت پیشنهاد یک خط مشی برای آینده ات داد تو هم، با گفتن این جمله ازش تشکر کردی : من نمی خوام مثل تو باشم، فکرای تو قدیمی است و دنیا عوض شده

وقتی که 22 ساله بودی، اون تو رو، در جشن فارغ التحصیلی دانشگاهت در آغوش گرفت تو هم ازش پرسیدی هزینه سفر به اروپا را برام تهیه میکنی؟!

وقتی که 23 ساله بودی، اون، برای اولین آپارتمانت، بجای کادو یه عالمه اثاثیه داد تو هم پیش دوستات بهش گفتی : اون اثاثیه ها چقدر قدیمی هستن

وقتی که 24 ساله بودی، اون دارایی های تو رو دید و در مورد اینکه، در آینده می خوای با اون ها چی کار کنی، ازت سئوال کرد تو هم چون دیگه هیکلت بزرگتر از اون شده بود با دریدگی و صدایی (که ناشی از خشم بود) فریاد زدی : مــادررر، لطفاً، با من کل کل نکنید اعصاب ندارم

وقتی که 25 ساله بودی، اون، کمکت کرد تا هزینه های عروسی رو پرداخت کنی، و در حالی که گریه می کرد بهت گفت که: دلم خیلی برات تنگ می شه تو هم بجاش یه جای دور رو برای زندگیت انتخاب کردی که مادرت مزاحم نباشه

وقتی که 30 ساله بودی، اون، از طریق شخص دیگه ای فهمید که تو بچه دار شدی و به تو زنگ زد تو هم با گفتن این جمله، ازش تشکر کردی، "همه چیز دیگه تغییر کرده" و چون خانومت میخواست بره پارک فوری قطع کردی

وقتی که 40 ساله بودی، اون، بهت زنگ زد تا سالگرد وفات پدرت رو یادآوری کنه تو هم با گفتن"من الان خیلی گرفتارم" ازش تشکرکردی و بهش تسلیت گفتی

وقتی که 50 ساله بودی، اون، دیگه خیلی پیر بود و مریض شد و به مراقبت و کمک تو احتیاج داشت تو هم با سخنرانی کردن در مورد اینکه والدین، سربار فرزندانشون می شن، ازش تشکر کردی

و سپس، یک روز بهت میگن مادرت در تنهائی مرده و چند روز بعد جنازه بو گرفته اون را همسایه ها پیدا کردن و تو ............ و تو راحت میشی، اما تمام کارهایی که تو (در حق مادرت) انجام ندادی، مثل تندر بر قلبت فرود میاد چون دیگه کسی نیست که فقط بخاطر خودت نه بخاطر چیزهای دیگه، تو رو از صمیم قلب دوست داشته باشه ...
گروه اینترنتی پیام رسان | http://payam-resan.net

با توام دوست من؛ اگه مادرت، هنوز زنده هست، فراموش نکن که بیشتر از همیشه بهش محبت کنی ...
و، اگه تو و این دنیای فانی رو ترک کرده، محبت های بی دریغش رو فراموش نکن و به راحتی از اونها نگذر و از خدا بخواه که اونو بیامرزه.
همیشه به یاد داشته باش که به مادرت محبت کنی و اونو دوست داشته باشی، چون در طول عمرت فقط یک مادر داری ولی هزاران دوست، هزاران فرصت تفریح، هزاران ساعت وقت برای کارهای دیگه و ...

آره همه بدونید دوست داشتن مادر اون هم از ته قلب کار چندان بعید و سختی نیست ...
مادرتون رو دوست داشته باشید که این دوست داشتن سرآغاز تمام عشق هاست.
گروه اینترنتی پیام رسان | http://payam-resan.net
گروه اینترنتی پیام رسان | http://payam-resan.net

مادر ای والاترین رویای عشق

مادر ای دلواپس فردای عشق

مادر ای غمخوار بی همتای من

اولین و آخرین معنای عشق

زندگی بی تو سراسر محنت است

زیر پای توست تنها جای عشق

مادر ای چشم و چراغ زندگی

قلب رنجور تو شد دریای عشق

تکیه گاه خستگی هایم توئی

مادر ای تنهاترین ماوای عشق

یاد تو آرام می سازد مرا

از تو آهنگی گرفته نای عشق

صوت لالائی تو اعجاز کرد

مادر ای پیغمبر زیبای عشق

ماه من پشت و پناه من توئی

جان من ای گوهر یکتای عشق


دوستت دارم تو را دیوانه وار

از تو احیاء شد چنین دنیای عشق

ای انیس لحظه های بی کسی

در دلم برپا شده غوغای عشق

تشنه آغوش گرم تو منم

من که مجنونم توئی لیلای عشق
گروه اینترنتی پیام رسان | http://payam-resan.net


           
چهار شنبه 11 ارديبهشت 1387برچسب:, :: 9:20
milad

 می گویند در فرهنگ ژاپنی مفهوم گناه وجود ندارد. اصلا" مردم با این مفهوم هیچ آشنایی ندارن

 

تنها مفهوم بازدارنده در اونجا،"شرمندگیاست.

 

 

واسه همینه که اگر کسی درست کارش و انجام نده ، پیش مردم شرمندهمیشه، حتی ممکنه که برای این شرمندگی نیز دست به خودکشی بزنه، چون دیگه چیزی برای از دست دادن نداره...

"شرمندگی" مفهوم زمینی و "گناه" مفهوم آسمانی است.


"
شرمندگی" بین شخص و اطرافیانش اتفاق میفته، اطرافیانی که شخص همیشه اونها رو میبینه، ولی "گناه" بین شخص و خدا هست .... و نتیجه این 2 باور رو ببینید!

 


بی‌دینان ژاپنی ، آزاده !
بعد از آنکه خواندیم که چطور وقتی برق شهر قطع شد مردم داخل سوپر مارکتها و فروشگاههای بزرگ به آرامی و در تاریکی همه چیزهایی را که در سبد خریدشان قرار داده بودند سرجایشان برگرداندند و به آرامی از فروشگاهها خارج شدند.

چیزی نگذشت که تمیزی و نظم کمپهای مردم سیلزده که توی ورزشگاههای شهر بنا شده بود توجه همه را جلب کرد ، بعد دیدیم که مسئولان شهر جلوی مردم سُجده
میکنند و معذرت میخواهند بخاطر اینکه سونامی شده و ما نتوانستیم بهتر ازاین از شما مراقبت کنیم.

چیزی نگذشت که عکس مدارس صحرایی شهر فوکوشیما منتشر شد ! با نهایت شرمندگی سالن ورزشی رو پارتیشن زده بودند و بصورت کلاسهای مجزا با حداکثر
۱۵ دانش آموز در آورده بودند . نکته اش هم اینکه همه کلاسها یک ال سی دی۳۲ اینچی داشت.

وزیر آموش و پرورششان هم توی رسانه ها ضمن کلی عذرخواهی قول داد که بزودی حداقل امکانات را برای دانش آموزان مهیا خواهد کرد.


یعنی این چیزها را تازه زیر حداقل میدانند! محاسبه کنید حداکثر را.

چند روز قبل هم مطلع شدیم که پیرمردهای ژاپنی ،

" سپاه مهندسین پیر"  تشکیل داده اند و داوطلب اینکه بروند فوکوشیما و در مهار نیروگاه کمک کنند تا جوانترها در معرض تشعشعات نیروگاه و مرگ قرار نگیرند!

چرا؟

چون نسبت به جوانها کمتر از عمرشان باقی مانده و اثرات ناگوار رادیواکتیو زمان کمتری در کشورشان باقی خواهد ماند و خودشان هم زمان کمتری رنج و دردش را تحمل خواهند کرد! همینقدر منطقی و بشر دوستانه.

حالا هم که این خبر پایین در آمده که بزرگواری میفرمایید و میخوانید:

بازگرداندن میلیاردها ین پس از سونامی:

بگزارش خبرگزاری آلمان، مردم ژاپن، که در ماههای گذشته، بحران سیل ، سونامی و نشت مواد رادیواکتیو را پشت سر گذاشته‌اند، بیش از سه و نیم میلیارد ین ( بیش از 
۴۵ میلیون دلار) پول را که در مناطق سیل زده یافته
اند به دولت بازگردانده اند.

همچنین 
۵۷۰۰ گاوصندوق پیدا شده پس از سیل که حاوی بیش از دو میلیارد ین بوده، به دولت داده شده است.

سخنگوی پلیس ژاپن اعلام کرد مردم و داوطلبان همچنان کیف پولهای پیدا شده را تحویل میدهند و تا کنون 
۹۶ درصد مبالغ پیدا شده، به صاحبانشان بازگردانده شده است.

زلزله و سونامی در ژاپن که در ماه مارس رخ داد، دستکم 
۲۰ هزار کشته وهزاران نفر بیخانمان برجا  گذاشت.
اونوقت فکرشو بکنید خدا ما رو ببره بهشت،

اینا رو ببره جهنم!



           
پنج شنبه 5 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 19:13
milad

قابل توجه کسانی که از مشکلات فرار میکنند
خود را مجبور به پیشرفت کنید


ژاپنی ها عاشق ماهی تازه هستند. اما آب های
اطراف ژاپن سالهاست که ماهی تازه ندارد.
بنابر این برای غذا رساندن به جمعیت ژاپن،
قایق های ماهی گیری بزرگتر شدند و مسافت های
دورتری را پیمودند.
ماهیگیران هر چه مسافت
طولانی تری را طی می کردند به همان میزان
آوردن ماهی تازه بیشتر طول می کشید.

اگر بازگشت بیش از چند روز طول می کشید ماهی
ها دیگر تازه نبودند و ژاپنی ها مزه این
ماهی را دوست نداشتند.

برای حل این مسئله، شرکت های ماهیگیری
فریزرهایی در قایق هایشان تعبیه کردند.
آنها ماهی ها را می گرفتند آنها را روی دریا
منجمد می کردند.
فریزرها این امکان را برای
قایق ها و ماهی گیران ایجاد کردند که دورتر
بروند و مدت زمان طولانی تری را روی آب
بمانند.

اما ژاپنی ها مزه ماهی تازه و منجمد را
متوجه می شدند و مزه ماهی یخ زده را دوست
نداشتند. بنابر این شرکت های ماهیگیری مخزن
هایی را در قایق ها کار گذاشتند و ماهی را در
مخازن آب نگهداری می کردند.

ماهی ها پس از کمی تقلا آرام می شدند و حرکت نمی کردند.
آنها خسته و بی رمق، اما زنده بودند

متاسفانه ژاپنی ها مزه ماهی تازه را نسبت
به ماهی بی حال و تنبل ترجیح می دادند. زیرا
ماهی ها روزها حرکت نکرده و مزه ماهی تازه
را از دست داده بودند.

باز ژاپنی ها مزه ماهی تازه را نسبت به ماهی
بی حال و تنبل ترجیح می دادند.

پس شرکت های
ماهیگیری به گونه ای باید این مسئله را حل
می کردند.
آنها چطور می توانستند ماهی تازه بگیرند؟
اگر شما مشاور صنایع ماهیگیری بودید، چه
پیشنهادی می دادید؟

برای جواب کمی صبر کنید و تا آخر صفحه ادامه دهید


ثروت زیاد

به محض اینکه شما به اهدافتان می رسید
مثلاً " یافتن یک همراه فوق العاده خوب ،
تأسیس یک شرکت موفق، پرداخت بدهی هایتان یا
هر چیز دیگر "ممکن است شور و احساساتتان را
از دست بدهید و دیگر به سخت کار کردن تمایل
نداشته باشید.

شما همین موضوع را در مورد برندگان بخت
آزمائی که پولشان را به راحتی از دست می
دهند،

کسانی که ثروت زیادی برایشان به ارث
می رسد و هرگز موفق نمی شوند و ملاکین و
اجاره داران خسته ای که تسلیم مواد مخدر شده
اند، شنیده و تجربه کرده اید.


این مسئله را "رون هوبارد" در اوایل سال های
۱۹۵۰دریافت:
"بشر تنها در مواجه با محیط چالش انگیز به
صورت عجیبی پیشرفت می کند. "

منافع و مزیتهای رقابت:

شما هر چه با هوش تر، مصرتر و با کفایت تر
باشید از حل یک مسئله بیشتر لذت می برید.
اگر به اندازه کافی مبارزه کنید
و اگر به طور پیوسته در چالش ها پیروز شوید،
خوشبخت وخوشحال خواهید بود.


و اما چطور ژاپنی ها ماهی ها را تازه نگه می
دارند؟

برای نگه داشتن ماهی تازه شرکت های
ماهیگیری ژاپن هنوز هم از مخازن نگهداری
ماهی در قایق ها استفاده می کنند اما حالا
آن ها یک کوسه کوچک به داخل هر مخزن می
اندازند.

کوسه چند تایی ماهی می خورد اما بیشتر ماهی
ها با وضعیتی بسیار سر زنده به مقصد می رسند.
زیرا ماهی ها تلاش کردند.


توصیه :
- به جای دوری جستن از مشکلات به میان آن ها
شیرجه بزنید .
ضعف شما را خسته
می کند، به جای آن مشکل را تشخیص دهید .

- عزم بیشتر و دانش بیشتر داشته و کمک بیشتری
دریافت کنید.

- اگر به اهدافتان دست یافتید، اهداف
بزرگتری را برای خود تعیین کنید .

- زمانی که نیازهای خود و خانواده تان را
برطرف کردید برای حل اهداف گروه، جامعه و
حتی نوع بشر اقدام کنید .

-
پس از کسب موفقیت آرام نگیرید، شما
مهارتهایی را دارید که می توانید با آن
تغییرات و تفاوتهایی را در دنیا ایجاد کنید
.
- در مخزن زندگیتان کوسه ای ندازید و

ببینید که واقعاً چقدر می توانید دورتر
بروید و شنا کنید



           
سه شنبه 27 فروردين 1392برچسب:, :: 21:30
milad

آرتور اش
قهرمان افسانه ای تنیس
هنگامی که تحت عمل جراحی قلب قرار گرفت، با تزریق خون آلوده، به بیماری ایدز مبتلا شد.
طرفداران آرتور از سر تا سر جهان نامه هایی محبت آمیز برایش فرستادند.

یکی از دوستداران وی در نامه خویش نوشته بود: "چرا خدا تو را برای ابتلا به چنین بیماری خطرناکی انتخاب کرده؟"
آرتور اش، در پاسخ این نامه چنین نوشت:
در سر تا سر دنیا
بیش از پنجاه میلیون کودک به انجام بازی تنیس علاقه مند شده و شروع به آموزش می کنند.
حدود پنج میلیون از آن ها بازی را به خوبی فرا می گیرند.
از آن میان قریب پانصد هزار نفر تنیس حرفه ای را می آموزند
و شاید پنجاه هزار نفر در مسابقات شرکت می کنند
پنج هزار نفر به مسابقات تخصصی تر راه می یابند.
پنجاه نفر اجازه شرکت در مسابقات بین المللی ویمبلدون را می یابند.
چهار نفر به مسابقات نیمه نهایی راه می یابند.
و دو نفر به مسابقات نهایی.
وقتی که من جام جهانی تنیس را در دست هایم می فشردم هرگز نپرسیدم که "خدایا چرا من؟"
و امروز وقتی که درد می کشم، باز هم اجازه ندارم که از خدا بپرسم :"چرا من؟"



           
سه شنبه 27 فروردين 1392برچسب:, :: 21:10
milad

 .

ای بحـر تجـلا! گهـرت باد مبارک

ای طور نبوت! شجـرت باد مبارک

ای مکه! نسیم سحـرت باد مبارک

ای آمنه! قرص قمـرت باد مبارک

عيدتون مبارك

 



           
دو شنبه 9 بهمن 1387برچسب:, :: 13:25
milad

 

 

 

 

 

 

 

 



           
پنج شنبه 5 بهمن 1391برچسب:, :: 8:41
milad

 

 

 

 

 

 

 



           
پنج شنبه 5 بهمن 1391برچسب:, :: 8:37
milad

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 



           
پنج شنبه 5 بهمن 1391برچسب:, :: 8:32
milad

باهاش قهری؟

ازش دل گیری؟

می گی خدا جونم اگه می خوای که بیام طرفت چرا صدام نمی کنی؟؟؟؟چرا صدامو نمی شنوی؟؟؟؟ چرا منو فراموش کردی؟؟؟چرا نگام نمی کنی؟؟؟

بعدشم نگاتو ازش می گیری و می گی باشه منم منتظر می مون تا صدام کنی...اگه می خواستی که بیام طرفت صدام می کردی

معجزه می کردی...مگه تو به همه چیز توانا نیستی ،بس برات کاری نداره با یه معجزه منو صدا کنی که!!!

خدا هم با نگاه مهربونش بهت گوش می ده و کمکت می کنه که صداشو بشنوی ولی تو...

دستتو از روی گوشت بردار......گوش کن ...خدا می گه:

با دقت بخون....

"کار دین به اجبار نیست

 

راه هدایت و ضلالت بر همه کس روشن گردید

بس هر که از راه کفر و سرکشی برگردد و به راه ایمان و برستش خدا گراید

به رشته ی محکم و استواری چنگ زده که هرگز نخواهد گسست

و خداوند شنوا و داناست

خدا یار اهل ایمان است آنان را از تاریکی های جهان بیرون آورد و به عالم نور برد...

(۲۵۶و۲۵۷ بقره)"



           
چهار شنبه 13 دی 1391برچسب:, :: 20:45
milad

ربنا! ربنا!

پروردگار زیبایی و کلام و عشق!

خدایا سپاس از مهربانی ات! خدایا گفتی بیا تا من صد قدم به سوی تو بیایم!

آمدم! هرچند رو سیاه! اما عاشق! می دانم گناه می کنم! نافرمانی ات می کنم! اما باز از تو می خواهم!

خدایا خراباتت را دوست دارم! درد بدنم را دوست دارم! چون می دانم به تو می رسم! چون می دانم سلامت می شوم! چون می دانم عاشق می شوم!

از تو روزی حلال می خواهم و تو از من کار پاک! از تو سلامتی می خواهم و تو از من می خواهی مراقب خود باشم! سرم ر روی شانه ات می گذارم و تو به من نوازش گرم می دهی ! خدایا آغوشت را می خواهم و از هر چیزی پاکترین آنرا!

بنده ی من سلام!

سلامت کجا رفت؟ سلامت را خوردی؟ اما من سلام میکنم به بنده ی نازنینم! به معشوقم!به خدای دیگرم!روی زمین! سلام بنده ی پاک و مهربانم! لحظhت زیادی را از تو زمان نمی خواهم! ولی همین لحظات کم را کنارم باش!

بنده ی من!

سر قول خویش ایستاده ام! وبه تمام قول هایم عمل می کنم! تو آمدی من هم آمدم! بارها جلوی گناه کردنت را گرفتم! بارها جبرائیلم را فرستادم تا محافظت باشد! چون می خواستی به من برسی! بنده ی من کنارت هستم حتی وقتی که تو چشم دیدنم را نداری! وقتی گناه میکنی اولین کسیکه تو را در آغوش میکشد منم! من تو را دوست دارم و با عدالت و عشقم با تو رفتار می کنم! بنده ام قول می دهم اگر از کسی جز من نخواهی بی نیازت کنم و اگر از کسی جز من خوسته هایت را نخواهی تک تک آنها را اجابت می کنم! من تو را دوست دارم و پاکان و مقربان را برای تو میفرستم به شرطیکه بنده ام باشی! من دلم میخواهد همیشه در آغوشم باشی! همیشه در کنارم باشی! من دوست دارم گناه نکنی! عاشق باشی و عاشق بمانی!با عشقت به همه چیز میرسی! به خدایی هم میرسی! چون خودم قول دادم! بنده ام! درود بر روح پاک تو و که از خودم دمیدم و درود به نفس پاک تو که به دنبال اصل خود می گردد! درود...

خدای من !

می دانم که بر سر عهد خویش ایستاده ای! می دانم منتظر نشستی! می دانم بی نیازم می کنی! می دانم مهربانی! خدایا خواسته ام این است! از اول تا آخر! شراب تو را می خواهم! تا به مستی ات برسم! تا به خودت برسم! خدایا من کسی را می خواهم که با دیدنش به یاد تو باشم! و اصلا خدایی چون تو می خواهم! تو خدای خوبی بودی و من بنده ی بد تو! اما تنهایم نگذار! همانطور که تا الان تنهایم تنگذاشتی! دوستت دارم!

بنده ام می دهم به تو آنچه را که می خواهی! و به آن میرسی! به پاکترینشان و به خدایی ترینشان! من هستم در کنارت! هروقت بخواهی! شوق وصالم را در درونت می گذارم و تو را به اوج میرسانم! یاد من هم باش که آرام شوی! تا خدایی شوی!



           
چهار شنبه 13 دی 1391برچسب:, :: 20:43
milad

یا ابا عبدالله الحسین (ع)

داغ ِ تو بر جگرم افتاده

شعله بر بال و پرم افتاده

 اين چهل روز خدا ميداند

به كجاها گذرم افتاده

 بعد از آن رو زدنت بر دشمن

آب هم از نظرم افتاده

 به خدا هركس و ناكس چشمش

به من و چشم ترم افتاده

 



           
چهار شنبه 13 دی 1386برچسب:, :: 20:34
milad

 

 

مردم اغلب بي انصاف, بي منطق و خود محورند.

 

 

 

ولي آنان را ببخش.

 

 

 

اگر مهربان باشي تو را به داشتن انگيزه هاي پنهان متهم مي کنند,
ولي مهربان باش .

 

 

 

اگر موفق باشي دوستانی دروغين ودشمنانی حقيقي خواهي يافت,
ولي موفق باش.

 

 

 

اگر شريف ودرستکار باشي فريبت مي دهند,
ولي شريف و درستکار باش .

 

 

آنچه را در طول ساليان

 

سال بنا نهاده اي شايد يک شبه ويران کنند,
ولي سازنده باش .

 

اگر به شادماني و آرامش دست يابي حسادت مي کنند,
ولي شادمان باش .

نيکي هاي درونت را فراموش مي کنند.
ولي نيکوکار باش .

 

بهترين هاي خود را به دنيا ببخش حتي اگر هيچ گاه کافي نباشد
ودر نهايت مي بيني

هر آنچه هست همواره ميان "تو و خداوند" است

نه ميان تو و مردم



           
چهار شنبه 6 دی 1391برچسب:, :: 14:5
milad

 من هم مثل شما ، مثل همه باور ندارم که دنیا ;کمتر از چند روز دیگه تموم میشه

ولی یه نکته هست که خیلی جالب و خیلی وحشتناکه ....
هیچ کس حاضر نشد کوچکترین تغییری تو رفتارش ایجاد کنه.....
هیچ کس حاضر نشد 1 درصد احتمال بده ......
همه هنوز به شکستن دل همدیگه ادامه میدیم و خودمون رو بی تقصیر میدونیم...
همه هنوز یه عالمه حرف تو دلمون مونده....
همه هنوز اونایی که دوستمون دارن رو تو انتظار محبتمون نگه داشتیم......
هنوز تو خیلی از مواقع که میتونستیم به کسی کمک کنیم کوتاهی میکنیم...
هیچ کس یه ذره از غرورش کوتاه نیومد........
و.......
نه تو این یک سال که این بحث داغ بود نه حتی تو این یک ماه و نه حتی تو این چند روز .....
مهم نیست این قضیه واقعی باشه یا شایعه ولی مثل یه امتحان بزرگ عمل کرد که ما آدما هممون گند زدیم.....



           
چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:, :: 19:19
milad

 مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در خانه خدا (مسجد) بخواند.
لباس پوشید و راهی خانه خدا شد.
در راه به مسجد، مرد زمین خورد و لباسهایش کثیف شد. او بلند شد،
خودش را پاک کرد و به خانه برگشت.
مرد لباسهایش را عوض کرد و دوباره راهی خانه خدا شد.. در راه به مسجد و
در همان نقطه مجدداً زمین خورد!
او دوباره بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت.. یک بار دیگر لباسهایش
را عوض کرد و راهی خانه خدا شد.
در راه به مسجد، با مردی که چراغ در دست داشت برخورد کرد و نامش را پرسید.
مرد پاسخ داد: (( من دیدم شما در راه به مسجد دو بار به زمین افتادید))..
از این رو چراغ آوردم تا بتوانم راهتان را روشن کنم.
مرد اول از او بطور فراوان تشکر می کند و هر دو راهشان را به طرف مسجد
ادامه می دهند. همین که به مسجد رسیدند، مرد اول از مرد چراغ بدست
در خواست می کند تا به مسجد وارد شود و با او نماز بخواند.
مرد دوم از رفتن به داخل مسجد خودداری می کند.
مرد اول درخواستش را دوبار دیگر تکرار می کند و مجدداً همان جواب را می شنود.
مرد اول سوال می کند که چرا او نمی خواهد وارد مسجد شود و نماز بخواند.
مرد دوم پاسخ داد: ((من شیطان هستم.)) مرد اول با شنیدن این جواب جا خورد..
شیطان در ادامه توضیح می دهد:
((من شما را در راه به مسجد دیدم و این من بودم که باعث زمین خوردن شما شدم.))
وقتی شما به خانه رفتید، خودتان را تمیز کردید و به راهمان به مسجد برگشتید،
خدا همه گناهان شما را بخشید. من برای بار دوم باعث زمین خوردن شما شدم
و حتی آن هم شما را تشویق به ماندن در خانه نکرد، بلکه بیشتر به راه مسجد برگشتید.
به خاطر آن، خدا همه گناهان افراد خانواده ات را بخشید. من ترسیدم که اگر یک بار دیگر باعث زمین خوردن شما بشوم، آنگاه خدا گناهان افراد دهکده تان را خواهد بخشید.
بنابراین، من سالم رسیدن شما را به خانه خدا (مسجد) مطمئن ساختم.

نتیجه داستان:
کار خیری را که قصد دارید انجام دهید به تعویق نیاندازید.



           
چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:, :: 19:17
milad

 آخر پاییز شد ، همه دم می زنند از شمردن جوجه ها !!

ولی آیا تابحال شمرده ای ؟

برای شروع بگذار از جایی دیگر شروع کنیم،

اول از همه بشمار ، تعداد دل هایی را که به دست آوردی

و بعد بشمار، تعداد لبخند هایی که بر لب مردمان نشاندی

و سپس بشمار ، تعداد اشک هایی که بخاطر همدلی از سر شوق و غم ریختی ،

و سر آخر بشمار تعداد دستهای نیازمندانی که گرفتی و تعداد قدمهایی که در کار خیر برداشتی ،

و همه اینها را که بشماری ، تعداد لبخندهای " آن یگانه " بدست می آید.

و تمام .

جوجه هایت شمرده شد ...414114



           
چهار شنبه 29 آذر 1386برچسب:, :: 19:2
milad

 طبق آمار بانک جهاني در سال 2008 درآمد کشور عربستان

 از توريسم يا به زبان ساده خانه کعبه معادل

 مبلغ 29.865.000.000 دلار

 يا قريب سي ميليارد دلار بوده است .

زائرين ايراني که به صورت تمتع و يا عمره در همان سال

 به مکه رفته اند 1.937.000 نفر بوده اند که مجموعا

 مبلغ 4.879.000.000 دلار

 يا به عبارتي قريب به مبلغ پنج ميليارد دلار درآمد

 تقديم اقتصاد پادشاهان عربستان کرده اند و

 در ميان تمام کشورهاي اسلامي مقام اول را به خود اختصاص داده اند . 

نظر به اينکه هواپيمائي جمهوري اسلامي قدرت جابجائي

 اين همه زائر را نداشته است شرکت هواپيمائي عربستان

 قريب به 54 درصد از زائران ايراني را به خود اختصاص داده است .

طبق گزارش مقامات ديپلماتيک ايران در سال 2008 
ماموران

 کشور عربستان بدترين و توهين آميز ترين رفتار را

 با زوار ايراني داشته اند و ايران از لحاظ توهين ماموران عربستان

 مقام اول را به خود اختصاص داده است . 

علماي عربستان در همان سال فتوایی صادر کرده اند که

 ايرانيان شيعه کافر هستند .

طبق يک گزارش ديپلماتيک ديگر زائران ايراني ناخواسته ترين و

 منفورترين خارجي ها در عربستان محسوب مي شده اند .


با يک حساب سرانگشتي به وسيله 
پولي که ايرانيان

 سالانه به عربستان تقديم مي کنند مي توان

 تعداد 170.000 مسکن روستائي احداث کرد .

 

يا مي توان 714.286 فرصت شغلي کشاورزي

 يا 200.000 فرصت شغلي صنعتي براي جوانان ايجاد کرد .

 

يا مي توان 10.000.000.000 متر مربع ساختمان مدرسه و

 ورزشي در کشور ايجاد کرد .

 

يا مي توان با پول حجاج دو سال ، يک پالايشگاه سوپر مدرن

 با ظرفيت 75000 بشکه احداث کرد .

 

يا با پول پنج سال حجاج ، مي توان ايران را

 به صادر کننده بنزين مبدل ساخت و

 ديگر براي واردات بنزين محتاج اعراب نبود .

اما افسوس که با پول حجاج ايراني قمارخانه هاي فرانسه

 توسط شاهزادگان عربستان که انحصار بيزنس حج را

 در اختيار دارند آباد مي شود ... و تا رسيدن ايرانيان مسلمان به مرحله

 فکرکردن در بهينه هزينه کردن پول براي نزديکي به خدا

 راه بسيار درازي در پيش است .

 

دیدن همیشه خوب است

خواه دیدن آن زیبا یی ها باشد

خواه دیدن این زیبایی ها

 

شاید کلاسی که ما در آن درس می خوانیم از این هم

 ویران تر باشد .

http://www.iranvij.ir/upload/images_aban91/79258974598735390993.jpg
 


شاید پای پوشی که با آن می خواهیم در صراط مستقیم

 قدم بر داریم از این هم کهنه تر باشد .

http://www.iranvij.ir/upload/images_aban91/58478149997097323929.jpg

 

شاید آب گوارایی که می نوشیم از این هم کثیف تر باشد .


http://www.iranvij.ir/upload/images_aban91/41550793072711616405.jpg

 

شاید باری که بر دوشمان است از این هم سنگین تر باشد .

 

http://www.iranvij.ir/upload/images_aban91/51080168764569396708.jpg

 


شاید
 صفای کودکیمان را اینجا ، جا گذاشته ایم .

 

http://www.iranvij.ir/upload/images_aban91/89592592942168770371.jpg
 


شاید
 خانه آخرتمان از این بدتر است .

http://www.iranvij.ir/upload/images_aban91/25477507409636880634.jpg
 


شاید
 مردم نتوانند از پشت شیشه های غبار گرفته ی

 ماشین هایشان ، زیبایی و طراوت نوجوانیمان را ببینند .

 

http://www.iranvij.ir/upload/images_aban91/93523898916616123931.jpg



شاید
 آنچه در دنیا می جستیم از این هم بی ارزش تر بود .

 
http://www.iranvij.ir/upload/images_aban91/81081007714957647862.jpg
 


و
 شاید کودکی و پیریمان را اندوهی چنین فرا گرفته باشد .

 

http://www.iranvij.ir/upload/images_aban91/27025378780142989630.jpg



چشمها
 را باید شست

 

http://www.iranvij.ir/upload/images_aban91/06159383158379571274.jpg
 

دل خوش از آنيم که حج مي رويم

غافل از آنيم که کج مي رويم

 

کعبه به ديدار خدا مي رويم

او که همينجاست کجا مي رويم

 

حج به خدا جز به دل پاک نيست
شستن غم از دل غمناک نيست

 

دين که به تسبيح و سر و ريش نيست
هرکه علي گفت که درويش نيست

 

صبح به صبح در پي مکر و فريب 
شب همه شب گريه و امن 
یجيب

http://www.iranvij.ir/upload/images_aban91/21911534182424431322.jpg

 
 
http://www.iranvij.ir/upload/images_aban91/85820244329555311078.jpg
 
 
http://www.iranvij.ir/upload/images_aban91/67704930319092854163.jpg
 


           
شنبه 25 آذر 1391برچسب:, :: 18:16
milad

 چرا بعضي براي عشق دلهاشان نميلرزد

چرا بعضي نميدانند كه اين دنيا به تار موي يك عاشق نمي ارزد

چرا بعضي تمام فكرشان ذكر است و دران ذكر هم ياد خدا خالي است

وگويي ميوه ي اخلاصشان كال است

چرا شغل شريف اين عصر جاليست

چرا در اقتصاد راكد اين مكار بازاران  صداقت نيز دلالي است

شب شده بود اما حسنك به خانه نيامده بود

حسنك مدتهاي زيادي است كه به خانه نميايد

او به شهر رفته ودر انجا شلوار جين و تيشرت هاي تنگ به تن ميكند

او هر روز صبح بجاي غذا دادن به حيوانات  به موهاي خود ژل ميزند موهاي حسنك ديگر مثل پشم گوسفند نيست

چون او به موهاي خود گلت ميزند

ديروز كه حسنك با كبرا چت ميكرد  كبرا گفت كه تصميم بزرگي گرفته است  كبرا تصميم گرفته بود كه حسنك را رها كند وديگر با او چت نكند چون او با پتروس چت ميكرد پتروس هرروزپاي كامپيوترش نشسته و چت ميكند

روزي پتروس ديد كه سد سوراخ شده  اما انگشت او درد ميكرد  چون زياد چت كرده بود او نميدانست كه سد تا چند لحظه ي ديگر ميشكند  و از اين رو درحال چت كردن غرق شد 

براي مراسم  دفن او كبرا تصميم گرفت  با قطار به ان سرزمين برود اما كوه روي ريل ريزش كرده بود ريز علي ديد كه كوه ريزش كرده ولي حوصله نداشت  ريزعلي سردش بود و دلش نميخواست كه لباسش را دراورد ريز علي چراغ قوه داشت ولي حوصله ي دردسر نداشت  قطار به سنگ ها برخورد كرد و منفجر شد  كبرا و مسافران قطار مردند  اما ريزعلي بدون توجه به خانه رفت  خانه مثل هميشه سوت و كور بود

الان چند سالي است كه كوكب خانم همسر ريز علي مهمان ناخوانده ندارد او حتي مهمان خوانده هم ندارد او اصلا حوصله ي مهمان ندارد  او پول ندارد تا شكم مهمان ها را سير كند او در خانه تخم مرغ و پنير دارد ولي گوشت ندارد او اخرين بار كه گوشت قرمز خريد چوپان دروغگو به او گوشت خر فروخت اما او از چوپان دروغگو گله نداشت

چون دنياي ما خيلي چوپان دروغگو دارد  و به همين دليلست كه دگر در كتاب هاي دبستان  ان داستان هاي زيبا وجود ندارد

چون ان  صداقت و صميميت در اين دنيا ازبين رفته.



           
چهار شنبه 15 آذر 1391برچسب:, :: 16:56
milad

 از زوج 60 ساله ای پرسیدند: رمز خوشبختیتون چیه؟

گفتند: ما ماله نسلی هستیم که اگه چیزی خراب میشد اونو تعمیر میکردیم،
نه تعویض



           
چهار شنبه 15 آذر 1391برچسب:, :: 15:45
milad

 یک بار دختری حین صحبت با پسری که عاشقش بود، ازش پرسید: 


-
چرا دوستم داری؟ واسه چی می گی عاشقمی؟ 

-
دلیلشو نمیدونم …اما واقعا” دوست دارم 

-
تو هیچ دلیلی رو نمی تونی عنوان کنی… پس چطور دوستم داری؟ چطور میتونی بگی عاشقمی؟ 

-
من جدا”دلیلشو نمیدونم، اما میتونم بهت ثابت کنم

-
ثابت کنی؟ نه! من میخوام دلیلتو بگی 

-
باشه.. باشه! میگم… چون تو خوشگلی، صدات گرم و خواستنیه، همیشه بهم اهمیت میدی، دوست داشتنی هستی، با ملاحظه هستی، بخاطر لبخندت 

-
دختر از جوابهای اون خیلی راضی و قانع شد 

متاسفانه، چند روز بعد، اون دختر تصادف وحشتناکی کرد و به حالت کما رفت. پسر نامه ای رو کنارش گذاشت 
با این مضمون: 

عزیزم، گفتم بخاطر صدای گرمت عاشقتم اما حالا که نمیتونی حرف بزنی، میتونی؟ 
نه ! پس دیگه نمیتونم عاشقت بمونم 
گفتم بخاطر اهمیت دادن ها و مراقبت کردن هات دوست دارم اما حالا که نمیتونی برام اونجوری باشی، پس منم نمیتونم دوست داشته باشم 
گفتم واسه لبخندات، برای حرکاتت عاشقتم اما حالا نه می تونی بخندی نه حرکت کنی پس منم نمیتونم عاشقت باشم 

اگه عشق همیشه یه دلیل میخواد مثل همین الان، پس دیگه برای من دلیلی واسه عاشق تو بودن وجود نداره 
عشق دلیل میخواد؟ 
نه! معلومه که نه!! 
پس من هنوز هم عاشقتم

 



           
چهار شنبه 15 آذر 1391برچسب:, :: 15:44
milad

 یکی از عجیب‌ترین نظریه‌هایی که درباره سال ۲۰۱۲ وجود دارد نظریه‌ای درباره نابودی، تخریب یا تاریکی سه روزه زمین است که به تازگی در قالب ایمیل‌های مختلف که تلاش شده تاثیر‌گذار باشند، به همراه لینکی از وب‌سایت ناسا در میان کاربران اینترنتی منتشر شده‌است.

ابتدا هیچکس سال ۲۰۱۲ را جدی نمی گرفت. سالی بود مثل همه سالها. اما به مدد رسانه ها و بخصوص اینترنت، بین مردم سراسر جهان، این شایعه پخش شد که طبق پیش بینی قوم قدیمی مایا در آمریکای مرکزی در تاریخی که معادل بیست و یک دسامبر۲۰۱۲ میلادی یا اول دی سال ۱۳۹۱ هجری شمسی می شود تقویم بلند مایاها به پایان می رسد. براین اساس خیلی ها چنین نتیجه گیری کردند که تمام شدن این تقویم که برای قوم مایا تاریخ مهمی بوده به منزله پایان زندگی روی کره زمین است.
در این خصوص با مهندس فرامرز کوثری پژوهشگر علوم موفقیت گفتگویی ترتیب دادیم تا در یک فضای بی طرفانه ببینیم واقعا قضیه ۲۰۱۲ چیست؟ خوانندگان موفقیت با دیدگاه های مهندس کوثری از طریق نوشته های ایشان بخصوص درس های خدامراد و داستان های شیوانا در مجله موفقیت حتما آشنا هستند.

این نظریه عجیب می‌گوید در سال ۲۰۱۲ خورشید و زمین و مرکز کهکشان راه‌شیری، یا همان ابر قطور کیهانی میانی کهکشان  با یکدیگر همتراز می‌شوند و آسیب‌هایی به زمین وارد خواهد آمد، یا به گفته این ایمیل،‌ زمین برای سه روز در تاریکی مطلق فرو خواهد رفت.

در یکی از این این ایمیل‌ها آمده‌است: "ناسا پیش بینی کرده است که در ۲۳-۲۵ دسامبر ۲۰۱۲ (سوم تا پنجم دی ۹۱) و در زمان تراز کائنات زمین به مدت ۳ روز در تاریکی کامل به سر خواهد برد. دانشمندان آمریکایی تغییرات کائنات، خاموشی در کل کره زمین به مدت ۳ روز از تاریخ ۲۳ دسامبر ۲۰۱۲ پیش‌بینی کرده‌اند. این پایان جهان نیست، این هم ترازی جهان، جایی که خورشید و زمین برای اولین بار هم تراز می شوند. زمین از وضعیت کنونی که بعد سوم است به بعد صفر تغییر کرده و سپس به بعد چهارم تغییر می‌کند.

 

در این گذار جهان با تغییر بزرگی روبرو می‌شود و ما یک جهان جدیدی را خواهیم دید. پیش بینی شده است که این ۳ روز تاریکی در روزهای ۲۳، ۲۴، ۲۵ دسامبر ۲۰۱۲ (سوم تا پنجم دی ماه ۹۱)خواهد بود، حفظ آرامش، در آغوش کشیدن یکدیگر، مناجات، خواب به مدت ۳ روز بهترین راه حل است و آنهایی که بعد از این واقعه زنده می‌مانند با یک جهان نوین روبرو خواهند شد و متاسفانه افرادی که از این موضوع ترس به دل راه دهند خواهند مرد!"

به دور از آلودگی‌های نوری شهرها، مسیری درخشان به نام کهکشان راه‌شیری در آسمان شب قابل مشاهده است. این مسیر طاقی مانند درخشان از نور میلیون‌ها ستاره‌ای شکل گرفته که انسان قادر نیست هریک از آنها را به تنهایی مشاهده کند زیرا این ستاره‌ها بر روی صفحه میانی کهکشان منطبق شده‌اند. از دیگر پدیده‌هایی که مرکز کهکشان را اشغال کرده، ابرهای قطور گازی هستند که چشم انسان قادر به دیدن آنها نیست و تنها به شکل توده‌هایی تاریک که نور کهکشان را مسدود می‌سازند،‌قابل مشاهده‌ هستند.

بزرگترین توده این ابرها از صورت فلکی ماکیان تا صورت فلکی قوس گسترده شده و معمولا با نام شکاف بزرگ (Great Rift) یا شکاف تاریک (Dark Rift) شناخته می‌شود.از دیگر عناصر قابل توجه و نادیده کهکشان راه شیری در صورت فلکی قوس قرار داشته و سیاه‌چاله مرکزی کهکشان است. مرکز کهکشان در فاصله ۲۸ هزار سال نوری از زمین قرار داشته و میزبان سیاه‌چاله‌ای است که جرم آن چهارمیلیون برابر خورشید است.

شایعات هم‌ترازی زمین در سال ۲۰۱۲، این دو پدیده نجومی را با موقعیت خورشید در مرکز کهکشانی در تاریخ ۲۱ دسامبر ۲۰۱۲، همزمان با انقلاب زمستانی در نیم‌کره شمالی، به یکدیگر ربط داده و پدیده‌ای جدید را خلق کرده که در علم نجوم و ستاره‌شناسی هیچ مفهومی ندارد.

 صفحه میانی کهکشان راه شیری

همزمان با حرکت زمین به دور خورشید،‌خورشید نیز نسبت به ستاره‌های پس‌زمینه در حرکت است و از این رو است که صورت‌های فلکی قابل مشاهده به آرامی و متناسب با تغییر فصول، تغییر می‌کنند. در ۲۱ دسامبر ۲۰۱۲،‌ خورشید در موقعیت ۶٫۶ درجه شمال مرکز کهکشانی قرار خواهد گرفت،‌ این فاصله‌ای‌است که به نظر می‌آید به اندازه ابعاد ۱۳ ماه کامل باشد. بر این اساس گفته می‌شود این رویداد نجومی و ورود خورشید به درون شکاف تاریک به نوعی پیش‌گویی یک فاجعه به شمار رفته و یا این تصور غلط را به وجود می‌آورد که خورشید و زمین با سیاه‌چاله‌ای که در مرکز کهکشان قرار گرفته هم‌تراز شده و به همین خاطر کشش گرانشی سهمگینی بر روی زمین وارد خواهد آمد و یا دیگر رویداد‌های عجیب و غریب، نظیر تاریکی سه روزه زمین رخ خواهد داد.

اولین مدرک علیه این نظریه این است که انقلاب زمستانی یا تابستانی به خودی خود با هیچ یک از حرکات ستاره‌ها و یا هیچ جرم دیگری در جهان در ارتباط نیست،‌ این رویداد تنها نشانگر دور و نزدیک شدن خورشید به قطب‌های زمین است. دوم اینکه زمین در محدوده تاثیرات شدید گرانشی سیاه‌چاله مرکزی کهکشان قرار ندارد زیرا تاثیرات گرانشی با دورتر شدن از سیاه‌چاله کاهش پیدا می‌کنند.

زمین ۱۴۹ میلیون و ۶۶۸ هزار و ۹۹۲ کیلومتر از خورشید فاصله دارد، و فاصله خورشید از سیاه‌چاله کهکشان راه شیری ۱۶۵ کوادریلیون مایل (۲۶۵۵۴۱۷۶۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ کیلومتر) است. خورشید و ماه غالب‌ترین نیروهای گرانشی بر روی زمین به شمار می‌روند. طی یک سال فاصله زمین تا سیاهچاله کهکشان به اندازه یک در ۹۰۰ میلیون تغییر پیدا می‌کند و این فاصله به اندازه‌ای نیست که بتواند در کشش گرانشی سیاهچاله بر روی زمین تغییر قابل توجهی ایجاد کند، به علاوه نزدیکترین موقعیت زمین به مرکز کهکشان در انقلاب تابستانی است، نه زمستانی.

آخرین مورد این است که خورشید در ۲۱ دسامبر هرسال وارد بخشی از آسمان می‌شود که در تصرف شکاف تاریک قرار دارد. بنابر‌این امسال ورود خورشید به این محدوده از جهان همان تاثیرات مخرب و هراسناکی را در پی خواهد داشت که سال گذشته شاهد آن بودید! در واقع هیچ‌پدیده غیر عادی که با وقوع هم‌ترازی زمین و خورشید و صفحه میانی کهکشان در ارتباط باشد در روز‌های ۲۱ تا ۲۳ دسامبر رخ نخواهد داد، و اگر فاجعه‌ای طبیعی نیز در این روزها رخ دهد، ارتباطی با موقعیت خورشید و زمین ندارد.

درباره تاثیرات ناشی از همترازی زمین و خورشید با شکاف تاریک در زمان وقوع انقلاب زمستانی در سال ۲۰۱۲ شایعات فراوان مختلفی به وجود آمده است که یکی از آنها در ابتدای مطلب عنوان شد. وقوع زمین‌لرزه، سونامی، سیل و تشدید شرایط آب و هوایی از دیگر مواردی است که وقوع آنها را به این پدید کیهانی ارتباط می‌دهند.



ادامه مطلب ...


           
سه شنبه 14 آذر 1391برچسب:, :: 18:28
milad

 

صد نوا خیزد ز ناى نینوایت، یا حسین

به جای جای دلم جای پای توست یا حسین

خوشـــم که حنجره‌ام نینوای توست یا حسین

هـزار چشمه‌ی اشکم اگـر دهند به چشـم

خدا گواهست که وقف عزای توست یا حسین


کارت پستال محرم, کارت پستال ویژه عاشوراعکس مخصوص ماه محرم



           
پنج شنبه 2 آذر 1386برچسب:, :: 9:57
milad

 

سقای عطشان بر لب دریاست،‌ عباس

در مشت گرفت آب و بی تاب نشد

شــرمنده اهل بیت و اصحاب نشد

در حیرتم از عطش، که مانند فرات

از شـــــرم لب تشنه‌ی او آب نشد


کارت پستال محرم, کارت پستال ویژه عاشورا



           
پنج شنبه 2 آذر 1386برچسب:, :: 9:44
milad

 متن های زیبا برای ایام محرم

 

کاش همچون لاله سوزم در بیابان بقیع
تا شبانگاهى شوم شمع فروزان بقیع
کاش سوى مکه تازد کاروان عمر من
تا کنم بیتوته یک شب در شبستان بقیع
کاش همچون پرتو خورشید در هر بامداد
اوفتم بر خاک قبرستان ویران بقیع
آرزو دارم بمانم زنده و با سوز حال
در بغل گیرم چو جان، قبر امامان بقیع
آرزو دارم ببینم با دو چشم اشکبار
جاى فرزندان زهرا را به دامان بقیع…
آرزو دارم بیفتم بر قبور پاکشان
تا که گردم حایل خورشید سوزان بقیع
آرزو دارم که اندر خدمت صاحب زمان
قبر زهرا را ببوسم در بیابان بقیع
آرزو دارم که همچون گوهر غلطان اشک
از ارادت رخ نهم بر خاک ایوان بقیع
اندر آنجا خفته چون قربانیان راه حق
اى موید جان عالم باد قربان بقیع

free2 متن های زیبا برای ایام محرم

شاید اونقدر بدم که لایق گدایی نیستم
شاید از سرگناهام دیگه کربلایی نیستم

شاید اینکه دورم از تو واسه من یه امتحانه
من قبول دارم ولی دل میگیره همش بهونه

میدونم ندارم اقا ارزش یه جو محبت
اما اقا دعوتم کن صدقه سر رقیت

دل ما دست اباالفضل جون ما دست حسین
بیت الحزان غم ما صحن بین الحرمین

میدونم که صحن پاکت جای ادمای خوبه
دل که این چیزا حالیش نیست در خونتو میکوبه

تو بذار منم بیامو گنبد تو رو ببینم
قول میدم نیام تو جلوی حرم بشینم

دلم برا حرمت پر میزنه پر میزنه پر میزنه

یه دیوونه دوباره در میزنه در میزنه در میزنه……



           
چهار شنبه 24 آبان 1386برچسب:, :: 15:19
milad

 بچه ها به پنج دلیل دوست داشتنی اند: 1_گریه می کنند چون گریه کلید بهشته. 2_قهرکه می کنند زود آشتی می کنند چون کینه ندارند. 3_چیزی که می سازند زود خراب می کنند چون به دنیا دلبستگی ندارند. 4_با خاک بازی می کنند چون تکبر ندارند. 5_خوراکی که دارند زود می خورند و برای فردا نگه نمی دارند چون آرزوهای دراز ند

يادش بخير



           
چهار شنبه 24 آبان 1391برچسب:, :: 14:38
milad

 http://www.malolannews.com/images/pictures/malolan%202.bmpنمـــــــــی دانی چه لذتی دارد که روی صندلی چرخدار بنشینی

و سراسر وجودت پر از دردهای جسمی و روحی باشد ولی تو

خدا را شـــــــکر بگویی و ذکر "یا حسین" در دلت سر دهی

نمـــــــی دانی چه لذتی دارد که با عصا راه بروی و

انسانهایی که از کنارت عبور میکنند در دلشان آهی بکشند ولی تو

اُمیدوار باشی که آنها با دیدنت ، لحظه ای خدا را شکر بگویند

نمی دانی جه لذتی دارد چشمهای ســَـــرَت نبیند و دیگران باز آهی بکشند

ولی تو با چشم دلت ، قشنگی های دنیا را ببینی و آنها ندانند که تو هم می بینی!!!

نمی دانی چه لذتی دارد وقتی گوشهایت نشنوند و زبانت گنگ باشد و با زبان اشاره

به دیگران بفهمانی که : ای انسانها کمی شکرگزار نعمتهایی که دارید ، باشید !

نمی دانی چه لذتی دارد که روی صندلی چرخدار بنشینی

و برای جابجایی ات ، خانواده و دیگران کمکت کنند

ولی تو در دلت اُمیدوار باشی که :

ای کاش این کمکها به عنوان نقطه ای روشن در نامۀ اعمالشان ثبت شود

و دعا کنی برای عاقبت به خیری شان !

نمی دانی چه لذتی دارد که از برخی لذت ها - مانند راه رفتن - محروم باشی

ولی غم ِ این محرومیت به یادت بیاندازد که جسم - دیر یا زود - رفتنی ست

پس چرا غصۀ لذت های فانی را بخـــــــــوری ؟!

نمی دانی چه لذتی دارد که روی صندلی چرخدار بنشینی و نگاهت به زندگی ؛

نگاهــــــــــــــــی متفاوت باشد

نمی دانی چه لذتی دارد که معلولیت باعث شده است

قدر نعمتهای الهی را بیشــــــــــــتر بدانی

که اگر تو به جای غیرمعلولین بودی

مطمئنا برای هر یک قدمی که برمیداشتی ، خدا را شکر میکردی

هر چند که انسان تا نعمتی را از دست ندهد قدر آن نعمت را نخواهد دانست

ولیکن خدا را شکر که به این نکته دست یافته ای که اگر سختی و محدودیت نبود

قدر عافیت را به این زیبایی درک نمیکردی

و بالاخره نمیدانی چه لذتی دارد که دیگران تصور کنند

 با این حرفها و اُمیدواری ها ، فقط شـــــــــــعار میدهی

ولی تو لبخند بزنی و تنها دلخوشی ات این باشد که

یار و همراه واقعی و همیشگی ات فقط خداست ..



           
چهار شنبه 24 آبان 1391برچسب:, :: 14:14
milad

 پيش از اينها فکر مي کردم که خدا 

 خانه اي دارد کنار ابرها

مثل قصر پادشاه قصه ها

خشتي از الماس خشتي از طلا

پايه هاي برجش از عاج و بلور

بر سر تختي نشسته با غرور

ماه برف کوچمي از تاج او 

 هر ستاره، پولکي از تاج او

اطلس پيراهن او، آسمان

نقش روي دامن او، کهکشان 

 رعدو برق شب، طنين خنده اش

سيل و طوقان، نعره توفنده اش

دکمه ي پيراهن او، آفتاب

برق تيغ خنجر او مهتاب

 هيچ کس از جاي او آگاه نيست

هيچ کس را در حضورش راه نيست

بيش از اينها خاطرم دلگير بود 

 از خدا در ذهنم اين تصوير بود

آن خدا بي رحم بود و خشمگين

خانه اش در آسمان، دور از زمين

بود، اما در ميان ما نبود

مهربان و ساده و زيبا نبود

در دل او دوست جايي نداشت

مهرباني هيچ معنايي نداشت

هر چه مي پرسيدم، از خود، از خدا 

 از زمين، از آسمان، از ابرها

زود مي گفتند: اين کار خداست

پرس وجو از کار او کاري خداست

هرچه مي پرسي، جوابش آتش است

آب اگر خوردي، عذايش آتش است

تا ببندي چشم، کورت مي کند

 تا شدي نزديک، دورت مي کند

کج گشودي دست، سنگت مي کند

کج نهادي پاي، لنگت مي کند 

با همين قصه، دلم مشغول بود 

خواب هايم خواب ديو و غول بود

خواب مي ديدم که غرق آتشم

در دهان اژدهاي سرکشم

در دهان اژدهاي خشمگين

بر سرم باران گرز آتشين

محو مي شد نعرهايم، بي صدا

در طنين خنده اي خشم خدا

نيت من، در نماز و در دعا

ترس بود و وحشت از خشم خدا

هر چه مي کردم، همه از ترس بود

مثل از بر کردن يک درس بود 

مثل تمرين حساب و هندسه

مثل تنبيه مدير مدرسه

تلخ، مثل خنده اي بي حوصله 

سخت، مثل حل صدها مسئله

مثل تکليف رياضي سخت بود

مثل صرف فعل ماضي سخت بود

گفتگو با خدا

تا که يک شب دست در دست پدر

 راه افتادم به قصد يک سفر

در ميان راه، در يک روستا

خانه اي ديدم، خوب و آشنا

زود پرسيدم: پدر، اينجا کجاست؟

گفت اينجا خانه ي خوب خداست

گفت: اينجا مي شود يک لحظه ماند

 گوشه اي خلوت، نماز ساده خواند

 با وضويي، دست و رويي تازه کرد

با دل خود، گفتگويي تازه کرد 

 گفتمش، پس آن خداي خشمگين

خانه اش اينجاست؟ اينجا، در زمين؟

گفت: آري، خانه اي او بي رياست

فرش هايش از گليم و بورياست

مهربان و ساده و بي کينه است

مثل نوري در دل آيينه است

عادت او نيست خشم و دشمني

نام او نور و نشانش روشني

خشم نامي از نشاني هاي اوست

حالتي از مهرباني هاي اوست

قهر او از آشتي، شيرين تر است

مثل قهر مادر مهربان است

دوستي را دوست، معني مي دهد

قهر هم با دوست معني مي دهد

هيچکس با دشمن خود، قهر نيست

قهر او هم نشان دوستي ست

تازه فهميدم خدايم، اين خداست 

 اين خداي مهربان و آشناست

دوستي، از من به من نزديکتر

آن خداي پيش از اين را باد برد

نام او را هم دلم از ياد برد

 آن خدا مثل خواب و خيال بود

چون حبابي، نقش روي آب بود

پله پله تا ملاقات خدا

مي توانم بعد از اين، با اين خدا

دوست باشم، دوست، پاک و بي ريا

سفره ي دل را برايش باز کنم

مي توان درباره ي گل حرف زد

صاف و ساده، مثل بلبل حرف زد

چکه چکه مقل باران راز گفت

 با دو قطره، صد هزاران راز گفت

مي توان با او صميمي حرف زد

مثل باران قديمي حرف زد

مي توان تصنيفي از پرواز خواند

با الفباي سکوت آواز خواند

مي توان مثل علف ها حرف زد

با زباني بي الفبا حرف زد

مي توان درباره ي هر چيز گفت

مي توان شعري خيال انگيز گفت

مثل اين شعر روان و آشنا:

پيش از اينها فکر مي کردم خدا…



           
شنبه 20 آبان 1391برچسب:, :: 19:5
milad

 

 

دوست من دوستدار علی علیه السلام !

سلام بر تو و آنکه دوست می داری!

می دانی که همه جا سخن از علی علیه السلام است. این روزها از نام مولایمان حیدر کراربر در و دیوار نوشته و گفتار بسیار می بینی.

آری.... نامی آشنا که از هر نامی با آن آشناتری؛ چندان که شاید به یاد آوردی که هنوزنمی توانستیم پدر و مادرمان را صدا بزنیم یا حتی اسم خود را درست تلفظ کنیم که این نام را شناختیم .

چه می دانم؟ .... شاید نام خودت هم علی باشد؛ نامی که پدر از سر عشق به مولا بر تو گذاشته و چه بسا که مادر- در لالایی هایی که برایت داشته- با زمزمه علی بذر محبتش را در دلت کاشته باشد.

یادت می آید که در همان خردسالی و نوپایی ، هرگاه بر زمین می خوردیم ، پدر یا مادر یا حتی پدربزرگ و مادربزرگمان – با هزاران شوق و عشقی که به آموختن نام او به کودکش داشتند- می گفتند یا علی؛ بگو : یا علی و بلند شو!

.... و ما چنین برخاسته و بلند شدیم و با یاد و عشق علی علیه السلام بالیدیم و بر همه می بالیدیم که:  مولایمان علی است.



           
پنج شنبه 11 آبان 1391برچسب:, :: 21:10
milad

 دیروز صبح که از خواب بیدار شدی،

نگاهت می‌کردم؛ و امیدوار بودم که با من حرف بزنی،

حتی برای چند کلمه، نظرم را بپرسی یا برای اتفاق خوبی که دیروز در زندگی ات افتاد، از من تشکر کنی.
اما متوجه شدم که خیلی مشغولی، مشغول انتخاب لباسی که می خواستی بپوشی.

وقتی داشتی این طرف و آن طرف می‌دویدی تا حاضر شوی فکر می کردم
چند دقیقه ای وقت داری که بایستی و به من بگویی: سلام؛
اما تو خیلی مشغول بودی.
یک بار مجبور شدی منتظر بشوی و برای مدت یک ربع کاری نداشتی جز آنکه روی یک صندلی بنشینی.

بعد دیدمت که از جا پریدی.
خیال کردم می خواهی با من صحبت کنی؛
اما به طرف تلفن دویدی و در عوض به دوستت تلفن کردی ...

تمام روز با صبوری منتظر بودم.
با آنهمه کارهای مختلف گمان می کنم که اصلاً وقت نداشتی با من حرف بزنی.

متوجه شدم قبل از نهار هی دور و برت را نگاه می کنی،
شاید چون خجالت می کشیدی که با من حرف بزنی، سرت را به سوی من خم نکردی.
تو به خانه رفتی و به نظر می رسید که هنوز خیلی کارها برای انجام دادن داری.

بعد از انجام دادن چند کار، تلویزیون را روشن کردی.
نمی دانم تلویزیون را دوست داری یا نه؟!
در آن چیزهای زیادی نشان می دهند و تو هر روز مدت زیادی از روزت را جلوی آن می گذرانی؛
در حالی که درباره هیچ چیز فکر نمی کنی و فقط از برنامه هایش لذت می بری ...

باز هم صبورانه انتظارت را کشیدم و تو در حالی که تلویزیون را نگاه می کردی، شام خوردی؛
و باز هم با من صحبت نکردی.

موقع خواب ...، فکر می کنم خیلی خسته بودی.
بعد از آن که به اعضای خانواده ات شب به خیر گفتی، به رختخواب رفتی و فوراً به خواب رفتی.
اشکالی ندارد ...

احتمالاً متوجه نشدی که من همیشه در کنارت و برای کمک به تو آماده ام.
من صبورم، بیش از آنچه که تو فکرش را می کنی.
حتی دلم می خواهد یادت بدهم که تو چطور با دیگران صبور باشی.
من آنقدر دوستت دارم که هر روز منتظرت هستم.
منتظر یک سر تکان دادن، دعا، فکر، یا گوشه ای از قلبت که متشکر باشد.

خیلی سخت است که در یک مکالمه یک طرفه داشته باشی.
خوب، من باز هم منتظرت هستم؛ سراسر پر از عشق تو ...
به امید آنکه شاید امروز کمی هم به من وقت بدهی.
اگر نه، عیبی ندارد، می فهمم و هنوز هم دوستت دارم.
روز خوبی داشته باشی ...





           
دو شنبه 8 آبان 1391برچسب:, :: 15:16
milad

 نامت چه /> آدم...                                                                             
               
                      
فرزند؟؟؟                           
                                                         من را نه مادري نه پدري بنويس اولين يتيم خلقت...                        

                                             
                                                              محل تولد؟؟؟
                                                                              بهشت پاك...

 

اينك  محل />            زمين حاك...                                                                               

  آن چيست بر گردن نهاده اي؟؟؟
                                                 امانت است...

قدت؟؟؟                                                                   
                  روزي چنان بلند كه همسايه خدا اينك به قدر سايه بختم به روي خاك...

  
اعضا خانواده؟؟؟
                                           حواي خوب و پاك.
                                         قابيل خشمناك.
                                          هابيل زير خاك...
                                           روز تولدت؟؟؟
                                                                       روز جمعه به گمانم روز عشق...

رنگت؟؟؟                        
                    اينك فقط سياه ز شرم چنان گناه

چشمت؟؟؟                      
                               رنگي به رنگ بارش باران كه ببارد ز آسمان...

               
                         
وزنت؟؟؟                                                  
نه آنچنان سبك كه پرم در هواي دوست
   نه آنچنان سنگين كه نشينم بر اين حاك...
جنست؟؟؟
                         نيمي مرا ز خاك
                            نيمي ديگر خدا...

                       شغلت؟؟؟
                                              در كار كشت اميدم...

شاكي تو؟؟؟
              خدا...

                                     نام وكيل؟؟؟
                                                            آن هم خدا...
جرمت؟؟؟                              
                                 يك سيب از درخت وسوسه...                      
                                                                      تنها همين؟؟؟
/>
                    

حكمت؟؟؟                                          
                        تبعيد در زمين...                                             
                                                           همدست در گناه؟؟؟
آشنا...
            

ترسيده اي؟؟؟
                   كمي...

                                            ز چه؟؟؟
                                                                    كه شوم اسير خاك...     

آيا كسي به ملاقاتت آمده؟؟؟
                                   بلي...
                                                                   كه؟؟؟
گاهي فقط خدا...


داري گلايه اي؟؟؟
                                                 ديگر گلايه نه؟؟ولي.....

ولي چه؟؟؟            
               حكمي چنان آن هم يك گناه...

                                                                   دلتنگ گشته اي؟؟؟
/>
                           براي كه؟؟؟
                                      تنها خدا...

آورده اي سند؟؟؟
                                  بلي...
                                                              چه؟؟؟
                                                                                 دو قطره اشك...
                    
داري تو ضامني؟؟؟
                 بلي...

                                             چه كسي؟؟؟
                                                           تنها كسم خدا.....

    در آخرين دفاع؟؟؟
                                  مي خوانمش كه چنان اجابت كند دعا...



           
دو شنبه 8 آبان 1391برچسب:, :: 15:8
milad

 

 رستوران

سه تا رفيق با هم ميرن رستوران ولي بدون يه قرون پول . هر کدومشون يه جايي ميشينن و يه دل سير غذا ميخورن و اولی ميره پاي صندوق و ميگه : ممنون غذاي خوبي بود اين بقيه پول مارو بدين بريم : صندوقدار : کدوم بقيه آقا ؟ شما که پولي پرداخت نکردي . ميگه يعني چي آقا خودت گفتي الان خورد ندارم بعد از صرف غذا بهتون ميدم . خلاصه از اون اصرار از اين انکار که دومی پا ميشه و رو به صندوقدار ميگه : آقا راست ميگن ديگه ، منم شاهدم وقتي من ميزمو حساب کردم ايشون هم حضور داشتن و يادمه که بهش گفتين بقيه پولتونو بعدا ميدم . صندوقداره از کوره در رفت و گفت : شما چي ميگي آقا ، شما هم حساب نکردي ! بحث داشت بالا ميگرفت که ديدن سومی نشسته وسط سالن و هي ميزنه توي سرش . ملت جمع شدن دورش و گفتن چي شده ؟ گفت : با اين اوضاع حتما ميخواد بگه منم پول ندادم . =)))))))


   

اعتصاب زن ها !

سه تا زن انگلیسی ، فرانسوی و ایرانی با هم قرار میزارن که اعتصاب کنن و دیگه کارای خونه رو نکنن تا شوهراشون ادب بشن و بعد از یک هفته نتیجه کارو بهم بگن !

 

بعد از انجام این کار دور هم جمع شدن ، زن فرانسوی گفت : به شوهرم گفتم که من دیگه خسته شدم بنابراین نه نظافت منزل، نه آشپزی ، نه اتو و نه . . . خلاصه از اینجور کارا دیگه بریدم .
خودت یه فکری بکن من که دیگه نیستم یعنی بریدم !
روز بعد خبری نشد ، روز بعدش هم همینطور .
روز سوم اوضاع عوض شد، شوهرم صبحانه را درست کرده بود و آورد تو رختخواب من هم هنوز خواب بودم ، وقتی بیدار شدم رفته بود . 

 

زن انگلیسی گفت : من هم مثل فرانسوی همونا را گفتم و رفتم کنار .
روز اول و دوم خبری نشد ولی روز سوم دیدم شوهرم لیست خرید و کاملا تهیه کرده بود ، خونه رو تمیز کرد و گفت کاری نداری عزیزم منو بوسید و رفت .

 

 

زن ایرانی گفت : من هم عین شما همونا رو به شوهرم گفتم !
اما روز اول چیزی ندیدم !
روز دوم هم چیزی ندیدم !
روز سوم هم چیزی ندیدم !
شکر خدا روز چهارم یه کمی تونستم با چشم چپم ببینم !

        
 
 
 
 
 
 
 



           
چهار شنبه 26 مهر 1391برچسب:, :: 17:29
milad

                     



           
چهار شنبه 26 مهر 1391برچسب:, :: 17:19
milad

       nom8z0nzuq25strsj3uf.png



           
چهار شنبه 26 مهر 1391برچسب:, :: 17:14
milad

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 9 صفحه بعد

درباره وبلاگ


welcome to my weblog
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان bartarin و آدرس taktarinha.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 18
بازدید ماه : 149
بازدید کل : 2045
تعداد مطالب : 83
تعداد نظرات : 18
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


کد ساعت -->