In the name of God the Beneficent the Merciful داشتن یک دفترچه خاطرات ترجیحا قفل دار، بخشی از کودکی و نوجوانی خیلی از ما نسل سومی ها بود. ما حرف های دلمان را تبدیل می کردیم به کلمه های جوهری و آنها را می نشاندیم روی ردیف ردیف خط های غرق شده در ابر و بادهای دم دستی و چهره های اغلب زنانه «مکش مرگ ما» و قایقی ضد نور که داشت نمی دانم به طرف کجای آخر پرسپکتیو می رفت. گمان کنم اصلا همین نقاشی های دم دستی و کارخانه ای (!) بود که ما را وامی داشت بیشتر حرف های دلمان را آنجا بنویسیم تا یک گزارش بی مزه از زندگی روزمره که اسمش می شد خاطره. بعدش راه های جدیدتری پیدا شد. قفل دفترچه ها را باز کردیم و یک دفعه از مخاطب های جان جانی که تعدادشان فوق فوقش یک رقم بود، پریدیم به دنیای دیجیتال وبلاگ ها و مخاطب های چند هزار نفری اش و حرف دلمان را با نام های مستعار آنجا زدیم. حالا هم که دیگر همه چیز شده «استاتوس» و تو می توانی بی واسطه حرف هایت را در لحظه به همه دوست های مجازیت در شبکه های اجتماعی برسانی. احتمالا شما نسل چهارمی ها از همان اول آمده اید سراغ همین آخری. اما هنوز آن قلم و کاغذ و آن خلوت پنهانی کلمه ها کاربرد خودشان را دارند. این را روانشناس هایی می گویند که به مراجعانشان گفته اند «بنویس! حس هایت را و دردهایت را بنویس!» و مراجعانشان بهتر شده اند. قصه «نوشتن درمانی»
بیشتر از 100 سال قبل روانکاوها پته نویسنده ها و هنرمندها را ریختند روی آب و گفتند همه این آفرینش های ادبی و هنری چیزی نیستند جز «والایش». حالا این والایش چی بود؟ روانکاوها می گفتند والایش یک مکانیسم روانی است برای اینکه آدم غریزه های غیرقابل جامعه را از راه قابل قبول جامعه برآورده کند؛ مثلا آنها می گفتند پشت شغل قصابی غریزه پرخاشگری نهفته است اما قصابی و مجسمه سازی و داستان نویسی برخلاف پرخاشگری و بی بند و باری، همه در جامعه پذیرفته شده اند. به هر حال نگاه روانکاوها اولش به نوشته ها چه شعر و چه داستان همین بود که اینها محصولات ناخودآگاه ذهن آفریننده هایش هستند و با آنکه احتمالا حال آنها را خوب کرده اند اما چندان آگاهانه تولید نشده اند. اما روانکاوهای نخستین هیچ وقت از نوشتن در روان درمانی استفاده نمی کردند. آنها حتی قبول نداشتند که مراجعانشان خواب هایشان را دم صبح یادداشت کنند و بعد بیاورند به جلسه تا در موردش حرف بزنند. آنها می خواستند همه چیز بکر و دست نخورده باقی بماند. آنها ناخودآگاه را می خواستند اما می گفتند نوشتن یک کار ناخودآگاهانه است و می تواند آنچه در ناخودآگاه ماست از جمله رویاهایمان را تحریف کند. سال های سال طول کشید تا روان درمانگرها به ارزش نوشتن پی ببرند. حالا دیگ رخیلی از روانکاوها برای تخلیه هیجان های بیمار بین دو جلسه به آنها پیشنهاد می کنند که حس هایشان را بنویسند. غیر از این، آنها حالا دیگر به اصرار می خواهند مراجعانشان قلم و کاغذ را بگذارند کنار بالششان و تا از خواب بیدار شدند، هر چه از رویا به یادشان مانده را بنویسند. غیر از روانکاوها، روان درمانگرهای دیگر هم از نوشتن به عنوان یک تکنیک درمانی استفاده می کنند؛ مثلا شناخت، درمانگرها از مراجعانشان می خواهند باورهایشان را بنویسند، یا رفتار درمانگرها از مراجع هایشان برنامه ریزی روزانه وهفتگی می خواهند. روایت درمانگرها هم از مراجعانشان می خواهند به پدر و مادرشان نامه بنویسند. ما در این مطلب بیشتر می خواهیم به جنبه های هیجانی نوشتن بپردازیم؛ یعنی آن چیزی که روانکاوها و روایت درمانگرها می گویند. نوشتن به چه دردی می خورد؟
قبل از اینکه برویم سراغ فایده های نوشتن، فعلا خیلی مختصر داشته باشید که منظورما از نوشتن، نوشتن حس ها وهیجان ها، آنهم بدون نظم و ترتیب خاصی است. نوشتن داستان، شعر یا هر قالب ادبی دیگری خودش یکی، دو صفحه جدا می خواهد. این شما و این سودهای نوشتن: 1- در نوشتن «شرم حضور» نداریم نوشتن در تنهایی اتفاق می افتد. خودمانیم و قلم و کاغذ. هیچ کس دیگری نیست. برای همین هر چیزی که به ذهنمان برسد می توانیم بنویسیم. دقیقا هر چیزی. بدون سانسورهایی که هنجارهای جامعه، حضور دیگران یا شرم و ترس خودمان معمولا روی ما اعمال می کنند. این اتفاق به ندرت می تواند در زندگی ما بیفتد که هر چیزی در ذهنمان است، بدون واسطه سانسورهای روانی و اجتماعی از ذهن ما بیرون بیاید و در قالب کلمات روی کاغذ بنشیند. 2- «خودبیانگری» را تقویت می کند بعضی ها نمی توانند خودشان را بریزند در قالب کلمات. برای همین وقتی با آنها حرف می زنید مرتب کلماتی مثل «نمی دونم چمه»، یا «نمی تونم توضیح بدم» را می شنوید. به خاطر اینکه ماده اولیه هر نوشته ای کلمات هستند، نوشتن یک تمرین است برای خودبیانگری. آدم هر چه بیشتر بنویسد، بیشتر می تواند خودش را بیان کند و کم کم ناتوانی توضیح دادن حس ها از بین می رود. 3- نوشتن در دسترس است حتی اگر همیشه قلم و کاغذ دم دستتان نباشد، گوشیتان همیشه در دسترس است. از باستانی ترین گوشی ها تا گوشی های هوشمند هم حتما جایی برای نوشتن دارند. برای همین شما میتوانید هر وقت حسی شدید، یا خاطره ای بغض آور به ذهنتان آمد، همان لحظه آن را بنویسید. چیزی که در مکالمه با دیگران ممکننیست. کو تا بتوانید یک نفر پیدا کنید که برایش حرف بزنید، آن هم آدمی که حرفتان را بفهمد و همان موقع هم وقت داشته باشدو حوصله شنیدن اما نوشتن همیشه در دسترس است. 4- نوشتن بالغانه است حتما شما هم اصطلاح کودک درون را شنیده اید. کنار این کودک درون، دو نفر دیگر هم در ما زندگی می کنند. بالغ درون ووالد درون. همینطور که از نام این سه تا بر می آید، کودک بازیگوش است و دلش می خواهد همه کارها را براس اس هیجان هایش انجام دهد. والد هم که یا کارش بکن نکن است یا گاهی دستی به سر و روی کودک می کشد. بالغ این وسط عاقل است و می تواند همه چیز را بدون هیجان زدگی یا رییس بازی، درست مدیریت کند. حالا اینها چه ربطی دارد به نوشتن؟ مساله اینجاست که تا وقتی والد یا کودک در وجود ما حکومت می کنند، ما حالمان خوش نیست. نه حال خودمان و نه حال ارتباط هایی که برقرار می کنیم اما وقتی بالغ مدیر وجود ما باشد، ما حالمان خوب است و کارهایمان درست پیش می رود. ما با بالغمان می نویسیم. کسی که دارد مثلا حس ترس کودکانه اش از یک مادر سختگیر را بعد از 20 سال حالا می آورد روی کاغذ، دارد با بالغش این کار را می کند. برای همین حالا می تواند بدون آن حس ترس کودکانه، یک بار دیگر آن واقعه را در قالب کلمات تجربه کند. در واقع وقتی ما می نویسیم حسابمان را از والد و کودک جدا می کنیم وهمین حالمان را خوب می کند. به زبان دیگر، نوشتن، خود مدیریتی ما را تقویت می کند. 5- نوشتن مسوولیت می آورد خیلی از ما شاید باور نداشته باشیم که «حرف باد هواست» اما به آن عمل می کنیم. یعنی در مقابل گفته هایمان هیچ مسوولیتی نمی پذیریم. مخصوصا آنهایی که آنقدر عصبی اند که وقتی از کوره در می روند، هیچ خدایی را بنده نیستند اماهمین گروه آخر وقتی عصبانیتشان و حرف های موقع عصبانیت را می نویسند، انگار که بخواهند فیلم زندگیشان را یک بار دیگر ببینند، می توانند حرف های خودشان را دوباره ارزیابی کنند. نوشتن هم ما را در مقابل کلمه هایمان مسوول می کند و هم ابزاری است برای اینکه یک ارزیابی منصفانه از قضاوت های هیجانی مان داشته باشیم و تضادهای درونی خودمان را بشناسیم. 6- نوشتن به ذهن ما نظم می دهد «به هم ریخته ام». این جمله را این روزها هم سن و سال های ما و شما مثل نقل و نبات می گویند. نوشتن یک راه نجات برای این به هم ریختگی است. وقتی اضطراب و گیجی ما را به هم می ریزند، قالب جوهری کلمات می توانند فکر ما را منظم کنند. 7- نوشتن ما را خالی می کند از همه آن سودهای جزیی گذشته، نوشتن یک سود کلان دارد؛ اینکه یک روش تخلیه هیجانی همیشه در دسترس است. اصلا بعضی از روانشناس ها به این نوشتن می گویند «تخلیه هیجانی نوشتاری». خیلی از رفتارهای «یکهویی» ما به خاطر این است که هیجان های منفی مان ذره ذره روی هم جمع شده اند وحالا ما را یکدفعه مثل دیگ منفجر کرده اند. اگر این هیجان ها وقتی که ذره ذره بودند نوشته می شدند، هیچ وقت دیگ روان ما منجفر نمی شد. می توانید از نوشتن این جور تصویری داشته باشید: یک آدم گرافیکی که داخل سرش پر از رنگ قرمز ملتهب است، بعد این رنگ از راه گردن و دست دارد منتقل می شود به انگشت ها و از آنجا به قلم و بعد می آید روی کاغذ. هر چه نوشته های روی کاغذ بیشتر می شود، آن قرمزی ملتهب توی سر کمتر و کمتر می شود. آقایان و خانم های تین ایجر رمانتیک می توانند به جای سر از قلب استفاده کنند! دو راه برای یک تخلیه هیجانی
حالا چی بنویسیم؟ همانطورکه اول مطلب هم گفتیم، منظور ما از نوشتن بیشتر نوشتن از نوع هیجانی است اما واقعا نوشتن چه چیزهایی حال ما را بهتر می کند؟ آیا لازم است همه حس های مثبت و منفی مان را بنویسیم؟ این دوتا تکنیک جواب پس داده نوشتن را بخوانید تا بعد: 1- در لحظه بنویس! راستش هیجانی نوشتن، خیلی نیازی به آداب و ترتیب ندارد. همین که آدم خودش را در یک قالب ادبی بگنجاند یا حتی بیش از حد به مخاطب و فهمیده شدن متنش بیندیشد، آن خود به خودی بودن یا انگیخته بودن متن از بین می رود. به قول جناب مولوی «قافیه اندیشیم و دل دار من، گویدم مندیش جز دیدار من». ممکن است هیجان شما آنقدر سریع باشد که شما حتی قید گرامر را بزنید. مشکلی نیست بزنید. ممکن است چند بار یک کلمه یا جمله که بار هیجانی بیشتری دارد را تکرار کنید. مشکلی نیست. تکرار کنید. فقط یادتان باشد که اولا هر چه هیجان ها تازه تر باشند یعنی در لحظه نوشته شوند، اثرشان بیشتر است. دوم اینکه بنویسید چه حسی دارید: حسرت، دلتنگی، حسادت، اندوه، عشق، ترس، عصبانیت یا چی؟ بعدش بنویسید که در همین لحظه دلتان می خواست چه کار کنید یا در چه موقعیتی قرار بگیرید. نترسید! قرار نیست آن اتفاق بیفتد. اتفاقا قرار است با نوشتنش از وقوعش جلوگیری کنید! اینها مسلما یک روایت هم دارد. اینکه توی چه موقعیتی هستید و چه اتفاقی افتاده که آن حس آمده و اینها. لطفا کمال گرا هم نباشید. اگر در همان لحظه وسیله یا موقعیت نوشتن فراهم نبود، در اولین لحظه ای که فراهم است یا آخر شب آنها را بنویسید. لازم هم نیست کسی این نوشته ها را بخواند. می توانید پاره اش کنید. 2- به بابا و مامان «نامه بدون آدرس گیرنده» بنویس! شما چقدر گلایه های ناگفته به پدر یا مادرتان دارید؟ چقدر حس می کنید آنها مقصر اتفاق های منفی زندگی شما هستند؟ چقدر حس میکنید قصه زندگی شما را آنها نوشته اند. قصه ای که دوستش نداشته اید. خب. همه اینها را بنویسید. همه خاطره ها و زخم های قدیمی را رو کنید وخطاب به بابا و مامان یا هر آدم مهم زندگی – از معلم عصبانی کلاس دوم راهنمایی گرفته تا خواهر بزرگتر سختگیر غرغرو – یک نامه بلندبالا بنویسید. در این نامه هم هر چه دل تنگتان می خواهد بنویسیدو چندان آداب و ترتیبی نداشته باشید. فقط یادتان باشد موقع نوشتن این نامه احساس قربانی بودن شما خیلی تقویت می شود اما این گام اول است. وقتی که شما حس هایتان نسبت به یک نفر خالی شد، تازه می توانید خودتان را جای او بگذارید و او را ببخشید. نوشتن فقط گام اول این ماجرای بخشیدن است. از تلفنهای همراه اولیه که به اندازه یک آجر بودند تا تلفنهای هوشمند امروزی که پردازنده آنها صدها برابر از پردازنده سفینههای فضایی اولیه قویتر است، تلفن همراه مسیر جالبی را پیموده است. با ابتكار تازه دانشمندان ميتوانيد با تكيه زدن بر صندلي گهوارهيي و حركت دادن آرام آن، باتري گجتهاي مختلف را شارژ كرده و هزينه برق مصرفي را كاهش دهيد. با حركت آهنربا به سمت جلو و عقب، جريان الكتريسيته توليد مي شود كه مي تواند در باتريهاي بزرگ ذخيره شده يا براي شارژ همزمان دستگاه هاي الكترونيكي و گجت هايي مانند تبلت و تلفن همراه هوشمند مورد استفاده قرار بگيرد. اين صندلي علاوه بر توليد انرژي از طراحي ويژه اي برخوردار است كه حداكثر راحتي را براي فرد ايجاد مي كند؛ همچنين پايه فلزي از بخش ژنراتور داخلي محافظت كرده و باعث حفظ نماي ظاهري صندلي مي شود. طراح اين صندلي تأكيد مي كند كه فناوري به كار رفته در اين صندلي مي تواند در برخي وسايل ديگر مانند تاب كودكان يا درب هاي ورودي ساختمان ها براي توليد برق مورد استفاده قرار بگيرد. در مورد اینکه چه کسی بستنی را ابداع کرد و آیا این فرد همان کریم باستانی معروف است، حرف و حدیثها بسیار است. البته برخی اسناد نیز حاکی از آن است تهیه بستنی در ایران متداول نبود و در قرن نوزدهم از اروپا به ایران انتقال یافت و متداول شد. در حقیقت از سفر سوم ناصرالدین شاه به اروپا، پلومبیر نام محلی ییلاقی در فرانسه است که بستنی خوشمزه ای در آنجا تهیه میشد و نام پلومبیر یعنی نوعی بستنی که با مخلفاتی همراه استاز این شهر منشاء گرفته است. ممد ریش اسم بستنی فروش معروف دیگری است که طبق برخی اسناد نه چندان موثق سابقه طولانی تری از «کریم باستانی» داشته و به نوعی استادکار «اکبر مشهدی ملایری «به حساب می آید و می گویند او معروفترین کسی است که در اواخر سلطنت ناصرالدین شاه بستنی تهیه می کرده است. ممدریش بستنی خامه دار مخصوصی تهیه می کرد که در تهران مردم استقبال زیادی از آن کردند. این بستنی با ثعلب تهیه می شد. یخ و نمک را در بشکه ای ریخته داخل بشکه را شیر می ریختند و با وسایل مخصوص و تمهیدات زیاد و تکان دادن و چرخاندن ظرف از آن بستنی تهیه می کردند. بستنی فروشی های دوره گرد به زودی در تهران پیدا شدند که بستنی را در همان محفظه ها می گرداندند و با نان مخصوص عرضه می کردند. اما از آنجا که در اسناد تاریخی ضبط است میرزا رضا کرمانی قاتل ناصرالدین شاه در روز پنجشنبه 11 اردیبهشت 1275/16 ذی قعده 1313 ه.ق/ در تهران بود و از دکان ممد ریش بستنی خرید و خورد. روز بعد هنگام ظهر ناصرالدین شاه را داخل حرم مطهر حضرت عبدالعظیم(ع) ترور کرد. نشان از آن دارد که بستنی فروشی در عهد ناصرالدین شاه آنقدر رواج داشته که برخی از این فروشندگان دیگر به دستفروشی نپرداخته و آن چنان تمکن مالی داشته اند که توانسته بودند مغازهای برای بستنی فروشی اختصاص دهند. دیگر بستی فروش مشهوری که شهرتش حتی به شهرهایی مانند لوس آنجلس و پاریس هم رسیده است اکبر مشدی است. نام واقعی این شخص اکبر مشهدی ملایری بود.وی در ابتدا شکر و چای را شمال می برد و از آنجا هیزم به تهران می آورد. هنگامی که وی۲۰ ساله بود که با ممد ریش آشنا شد و از طریق آشنایان وی توانست به آشپزخانه دربارمظفرالدین شاه راه پیدا کند و تا آخر دوره قاجاریه در دربار بستنی سرو می کرد. بعد از انقراض سلسله قاجاریه ،رضا شاه تمامی پرسنل و خدمه دربار ازجمله اکبر مشهدی ملایری را از دربار اخراج کرد . اکبر مشهدی ملایری بعد ازاین واقعه با پولی که در مدت خدمت در دربار جمع کرده بود توانست مغازه بستنی فروشی خود را در درحوالی میدان راه آهن با نام بستنی فروشی اکبر مشدی افتتاح کند. وی معتقدبود که بستنی های ایرانی باید کاملا با بستنی های خارجی فرق داشته باشد و ایرانی ها ترجیح می دهند تا در بستنی هایشان خامه ، گلاب و زعفران بیشتر از نگهدارنده های دیگر باشد. آن زمان هنوز یخچال ساخته نشده بود و وی مجبور بود برای تهیه یخ از یخچال های طبیعی راه های طولانی تا کوه های شمال شهر را طی کند . گاه تاعمق ۶۰ متری در دل یخچال های طبیعی پایین برود.تا ذره ای یخ بدست بیاورد. اکبر مشدی در ۹۲ سالگی بر اثر عارضه کلیوی فوت کرد . خبر فوت وی حتی در روزنامه های عراق و پاکستان هم انعکاس یافته بود. یکی از دیپلمات های پاکستانی مقاله ای را برای بزرگداشت اکبر مشدی در روزنامه نوشت. اما صرف نظر از اینکه ممد ریش، کریم باستانی و اکبرمشهدی ملایری کدام یک اولین بار بستنی سنتی را ساخته اند، موضوعی که مهم این است که هر چند ساختن بستنی در ایران به نوعی از روشهای مرسوم فرنگی برگرفته شده استاما با ابداعاتی که توسط ایرانیان صورت گرفت از یک سو بستنی سنتی کاملا منطبق برذائقه ایرانی تهیه شد و از سوی دیگر ذوق و هنر ایرانی سبب شد تا حتی اروپاییان نام یک ایرانی را برای یکی از محبوب ترین خوراکیهای جهان برگزینند. لازم به ذکر است در سال ۱۸۴۳ میلادی، اولین فریزر دستی چرخشی توسط نانسی جانسون اختراع و ثبت شد. در فاصله سالهای ۱۸۴۸ و ۱۸۷۳، ۶۹ بستنی سازچرخشی دیگر به ثبت رسید و در سال ۱۸۵۱ اولین واحد صنعتی تولید بستنی توسط جاکوب فیوزلدر بالتیمور راه اندازی شد.یک سال قبل از پایان قرن، آگوست گالین دستگاه هموژنیزه کننده را اختراع کرد که به ایجاد بافت نرم و خاص بستنی بسیار کمک کرد. در تقویم جهانی، امروز (دهم سپتامبر) روز پیشگیری از خودکشی نامگذاری شده است. روزی که کمپینهای بین المللی در خیابانها تجمع میکنند و برنامههای حمایتی شان را برای کمک به افراد در معرض خودکشی ارائه میدهند. آمارهایی که یکی دو سال قبل منتشر شد، نشان میداد بیش از 25 درصد از خودکشیهای مشاوره ای که در سوئیس اتفاق میافتد، مربوط به افراد غیر سوییسی است. دلیل این خودکشی توریستی هم قوانینی است که بیشتر کشورهای دنیا برای ممنوعیت مرگهای خودخواسته بیماران (اوتانازی) تصویب کرده اند. با وجودی که دو سال قبل، وزیر دادگستری سوییس خواستار توقف این نوع توریسم در کشورش شده بود، سال گذشته در یک همه پرسی، 85 درصد از مردم این کشور به طرح «ممنوعیت همکاری در خودکشی دیگران» رأی منفی دادند و خواستار برقراری قانون خودکشی شدند. ساکنان زوریح میگفتند این موضوع به آزادی شخصی مربوط است و نباید در آن دخالت کرد. قانون مرگ ترحمی (اوتانازی) از سال 1941 در سوئیس وضع شد تا اختیار مرگ بیماران ناامید را به خودشان بدهد. این قانون، خودکشی بیماران لاعلاج را مجاز میداند و فقط محدودیتهایی بر چگونگی، زمان و دلیل خودکشی اعمال میکند. البته مشابه این قانون، با کمی تفاوت، مدتی قبل در بلژیک، هلند و ایالات اروگان و واشنگتن آمریکا هم به تصویب رسید که بر اساس آن، فرد بیمار میتواند تحت شرایط خاصی با استخدام یک پزشک به زندگی خود پایان دهد. دو سال پیش، وقتی وزیر دادگستری سوییس با روند خودکشی در این کشور مخالفت کرده بود، گفته بود که باید یک دوره ویژه مشاوره برای افراد متقاضی خودکشی برگزار شود و بعد آنها اجازه ارتباط با سازمانهای ارائه دهنده خدمات خودکشی را داشته باشند. اتحاد دموکراتیک فدرال و حزب اونجلیکال هم که طرفدار این ممنوعیتها بودند، خواسته بودند فردی که میخواهد از کمک به خودکشی قانونی استفاده کند، مجبور شود دست کم یک سال در کانتون زوریخ اقامت داشته باشد. درخواستهایی که هیچ کدام مورد توجه قانونگذاران سوئیسی و موافقت مردم این کشور قرار نگرفتند تا سود گردشگری سوئیسیها از خودکشی مردم دنیا همچنان برپا بماند. هزینه گردشگری خودکشی در سوییس حدود 10هزار فرانک سوییس برآورد میشود که معادل 9هزار و 200 دلار است. این رقم، برای یک سفر خارجی نسبتا زیاد به نظر میرسد اما خیلی از توریست ها، این مبلغ را به چشم آخری هزینه زندگی شان نگاه میکنند. رقمی که اگر در 200 مورد خودکشی که هر سال در زوریخ اتفاق میافتد ضرب کنیم، زوریخیها را صاحب 2میلیون فرانک درآمد سالانه میکند. در پي اكران فيلمي در آمريكا كه در آن به پيامبر اكرم (ص) توهين شده است، مردم مصر و ليبي به سفارتخانه و كنسولگريهاي آمريكا حمله كردند و با پايين كشيدن و آتش زدن پرچم آمريكا خشم خود را نشان دادند. سفیر آمریکا در لیبی کشته شد تابناک: منابع خبری از قتل سفیر آمریکا در کشور لیبی در نتیجه خشم مردم از توهین به پیامبر اسلام در یک فیلم آمریکایی خبر میدهند. منابع رسمی لیبی به رویترز گفتهاند که سفیر و سه کارمند آمریکایی در حملهای راکتی کشته شدهاند. یک کارمند سفارت ایالات متحده در لیبی که در این باره مورد سئوال قرار گرفته، در پاسخ گفته است: "ما در این مورد اطلاع خاصی نداریم". اما گفته است که سفارت آمریکا، مرگ یک نفر را تائید میکند. سفیر آمریکا در لیبی که بدست مردم خشمگین به قتل رسید (عکس بالا سمت چپ)
یک مقام در دولت لیبی گفته است که پس از این که تظاهرکنندگان خشمگین به کنسولگری آمریکا حمله کرده و دست به تیراندازی زده و یک کارمند آن را کشتهاند، سفیر در راه مکانی امن بوده است. وی گفت که سفیر و سه کارمند دیگر زمانی کشته شدهاند که افراد مسلح یک راکت به سمت خودروی آنها شلیک کردند. سفارت آمریکا یک هواپیمای نظامی اعزام کرده است تا جنازه این افراد به تریپولی و سپس ایالات متحده منتقل شود. وزارت خارجه امریکا هنوز این خبر را نه تائید و نه رد نکردهاند. محل دیپلماتیک ایالات متحده در شرق لیبی بعد از درگیریهای خشونتبار تخلیه شده بود و افراد خشمگین بعد از حمله به ساختمان آن، آن را به آتش کشیدند. خشونتها بخشی از اعتراضات علیه یک فیلم آماتور آمریکایی است که نسبت به پیامبر اکرم (ص)، توهینآمیز دانسته شده است. حوادث مشابهی در قاهره پایتخت مصر نیز به وقوع پیوسته است. در قاهره افراد مسلح از دیوار سفارت آمریکا بالا رفته و پرچم این کشور را پایین کشیده و آتش زدند. فیلم مورد بحث توسط یک گروه مستقر در آمریکا تولید شده است که شامل تری جونز کشیش آمریکایی است که توهین وی به قران در گذشته باعث اعتراضات شدیدی شد. در سالگرد حمله یازده سپتامبر، این کشیش آمریکایی، ویدئویی را در تبلیغ فیلم فوق منتشر کرده است. در تظاهرات در مقابل سفارت آمریکا حدود دو هزار نفر شرکت داشتهاند و خواستار ممنوعیت فیلم و عذرخواهی آمریکا شده و خواستار اقدام محمد مرسی رئیسجمهور مصر در این مورد شدهاند. سفارت آمریکا در قاهره در بیانیهای "تلاش مستمر عدهای گمراه برای توهین به احساسات مسلمانان" را محکوم کرده است. احمد بن حلی معاون دبیر کل اتحادیه عرب نیز این فیلم را محکوم کرده است. ليبي: قاتلان سفير آمريکا هوادارن قذافي بودند واحد مرکزی خبر: معاون وزیر کشور لیبی عاملان حمله به مقر کنسو لگری آمریکا در بنغازی را که به کشته شدن سفیر آمریکا در لیبی و سه تن دیگر از کارکنان کنسولگری انجامید هواداران معمر قذافی خواند. به گزارش ونیس الشارف در کنفرانس مطبوعاتی امروزش گفت: «در این هجوم کنسولگری آمریکا نیز بی احتیاطی کرد زیرا آنان از قبل می دانستند قرار است چنین تجمعی برگزار شود و چنین اتفاقاتی در کشورهای عربی کاملا قابل پیش بینی است». به گزارش پایگاه خبری البشیر، الشارف افزود: « با همه دشواری هایی که در مسیر تحقیقات در این حادثه وجود دارد اما تحقیقات ما از شب گذشته و با هدف شناسایی عوامل اصلی حمله به کنسولگری آغاز شده است اما آنچه پیداست اینکه بقایای رژیم سابق از این فرصت سوء استفاده کردند و به نظر می رسد این اقدامشان، اقدامی تلافی جویانه در تحویل عبدالله سنوسی مدیر سرویس اطلاعاتی رژیم قذافی به طرابلس بوده است». شرکت اپل چهارشنبه 12 سپتامبر آیفون 5 را که باریکتر و نازکتر از مدل قبلی است و صفحه نمایش بزرگتری دارد را به نمایش گذاشت. چند وقت پیش با پدر و مادرم رفته بودیم رستوران که هم آشپزخانه بود هم چند تا میز گذاشته بود برای مشتریها، افراد زیادی اونجا نبودن، 3نفر ما بودیم با یه زن و شوهر جوان و یه پیرزن پیر مرد که نهایتا 60-70 سالشون بود.
مهمترین كار، دوست بودن است
عاشق كارتان باشید
نظرتان را تغییر دهید
بابت زندگی خود سپاسگزار باشید
برای خودتان وقت بگذارید
اگر احساس ميكنيد مدتي است مغزتان خوب كار نميكند و حافظه كوتاه مدتتان ضعيف شده است، ميتوانيد با استفاده از برخي مواد غذايي اين كاستي را جبران كنيد و جاني تازه به قواي ذهنيتان بدهيد.
شاید باورتان نشود، اما همین خروپفهای آزار دهنده زمان خواب، شاید نشانههای خطرناکی باشند. خر و پف = مشکلات رفتاری
خر و پف = دیابت
آلرژی = خر و پف
خر و پف = سرطان
خر و پف = خنگ شدن
خر و پف = سکته و بیماری قلبی
تالاب بزرگی در جنوبشرقی شهر فریدونكنار قرار دارد كه با گرد هم آمدن مجموعه متنوعی از گیاهان و جانوران آبزی، به یكی از غنیترین اكوسیستمهای تالابی شمال كشور تبدیل شده است. در اهمیت این تالاب 5400 هكتاری همین بس كه نادرترین موجود زنده ایران، زمستانها را در این تالاب میگذراند.
هنگامی که مشکلات یکی پس از دیگری قد علم کنند چنان دستپاچه می شوی که همه کائنات را زیر سوال می بری و یک «چرای» بزرگ در ذهنت حک می شود. لازم است که در حد امکان خونسردی ات را حفظ کنی تا با حمایت الهی از پس مشکلات برآیی. راهکارهای زیر تا حد زیادی به تو کمک می کند.
تلفن های هوشمند آیفون می توانند ضربان قلب افراد را با نگاه کردن به صورت فرد اندازه گیری کنند. کاربردهای تلفن های هوشمند برای تعیین ضربان قلب مانند Pulse Phone and Heart Rate به گونه ای است که با نظارت بر تغییرات در رنگ و شفافیت پوست ناشی از جریان خون در انگشتی که لنز دوربین آیفون را می پوشاند انجام می دهد. در حالی که این کاربرد جدید هنوز از دوربین آیفون استفاده می کند اما افزودنی های اخیر به کاربرد نظارت بر ضربان قلب مانند Cardiio و ضربان قلب من چگونه است (What’s My Heart Rate)، می تواند ضربان قلب فرد را با تشخیص تغییرات کوچک رنگی در چهره که ناشی از ضربان قلب است، مشخص کند. طراحان کاردیو معتقدند این کاربرد بر اساس فناوری پیشرفته به دست آمده در آزمایشگاه مدیا دانشگاه فناوری ماساچوست کار می کند. در این فناوری افزایش حجم رگهای خونی در صورت، به دلیل افزایش جریان خون موجب می شود صورت نور بیشتری جذب کند و از این رو کاهش میزان نور منعکس شده از چهره را پی دارد.
درباره وبلاگ welcome to my weblog آخرین مطالب نويسندگان پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
|
|||
|